معدود هستند کسانیکه فقط تجارت شیدائی داشته باشند، چون اکثر افرادی که تجارب شیدائی دارند، همراه با آن دورههائی از افسردگی را هم تجربه میکنند. در برخی موارد، شخص بهطور دورهای بین تجارب شیدائی و افسردگی نوسان میکند و اغلب در فاصله این دو حالت، مدتی هم رفتار بههنجار دارد (به تصویر تغییر خلق در اختلال شیدائی - افسردگی مراجعه کنید). در دی اس ام ۳ از این حالت تحت عنوان اختلال دوقطبی (bipolar disorder) یاد شده است. چنین فردی در طول پیوستار هیجانی از قطبی به قطب دیگر میل میکند (در مورد کسیکه دورههائی از افسردگی دارد اصطلاح اختلال یکقطبی بهکار میرود. با این حال، این اصطلاح یکی از مقولههای عمده در دی اس ام ۳ نیست).
تغییر خلق در اختلال شیدائی - افسردگی
توصیفی از رفتار بیمار بر مبنای برگزیدههائی از یادداشتهای کارکنان بیمارستان (اقتباس از جونز Jones و همکاران، ۱۹۷۳).
- افسردگی روزهای ۱-۲۳:
بهنظر غمگین میرسد، دلمشغولی دارد، غالباً گریه میکند. از آرزوی مرگ و فکر خودکشی حرف میزند. بیشتر اوقات تنها است، نسبت به کارهای بخش خود در بیمارستان بیتفاوت است. گفتار و حرکاتش کند است؛ گاهی در ملاقاتها به خواب میرود.
- تغییر روز ۲۴:
ملاقات دلچسب و صمیمانهای با اعضاء خانوادهاش داشت؛ میگوید که به او خوش گذشته. افسرده بهنظر نمیآید؛ با کارکنان بیمارستان راحت حرف میزند.
- شیدائی روزهای ۲۵ - ۳۱:
در این دوره دو تجربه شیدائی در فاصله پنج روز به بیمار دست داد. در این فاصله بیمار آرامتر بهنظر میرسید و خیلی عادی در فعالیتهای بخش شرکت میکرد. صبح روز بیست و پنجم فشار تکلم (Pressure of speech) و پرش فکر از خود نشان داد. خریدهای تازهاش را با شور و حرارت به همه نشان داد. درباره پول و اینکه چقدر خرج میکند خیلی حرف زد. شب زیاد فعال نبود.
روزهای بیست و ششم تا سیام: شاداب بهنظر میرسید، مطبوع و پرحرف بود. میشد گفت که یا سرحال است یا شیدائی خفیفی دارد. روز سیام که از بیمارستان مرخصی گرفته بود حالت بیشکاری و دعوائی (combative) داشت. روز سی و یکم به بیمارستان برگشت و ظاهراً از دست شوهرش و کارکنان عصبانی بود.
- افسردگی روزهای ۳۲-۴۵:
غمگین بهنظر میآمد؛ در چهرهاش درد و ترس نمایان بود؛ برای اینکه فعالیتی را شروع کند یا حرف بزند نیاز به تشویق داشت. گوشهگیر بود و بیتفاوت نسبت به محیط.
- تغییر روز ۴۶:
صبح: از دیدن خانوادهاش خوشحال بود؛ ملاقات لذتبخشی با آنها داشت. روابطش با بیماران و کارکنان بخش نیز دوستانه بود. غروب: آرام بود، از احساسات مطبوعش نسبت به ملاقات با خانوادهاش حرف زد. تأسف میخورد از اینکه حالت شیدائی دارد، اما میگفت که این حالت سرگرمش میکند و مانع از این میشود که حوصلهاش سر برود.
- شیدائی روزهای ۴۷-۵۳:
روز ۴۷: تمام شب بیدار بود، بهنظر میرسید که سرحال است، صحبتش سطحی بود. با لباس منظمی سر صبحانه آمد؛ پرحرف و اغواکننده (seductive) بود و تا حدودی بیشکاری داشت. شبها زیاد فعال نبود؛ خوشحال بهنظر میرسید؛ باید مواظبش بود.
روزهای ۴۸، ۴۹، ۵۰: رفتارهای شبیه تجارب شیدائی نشان میدهد، مثل بالا و پائین رفتن با صندلی چرخدار در سالن، دعوا کردن با کارکنان بخش، از بین بردن لوازم شخصی با ارزش. از بخش فرار میکند و در سایر بخشها درسرهائی بهوجود میآورد..
اختلالهای دوقطبی یا افسردگی - شیدائی نسبتاً نادر هستند. گرچه حدود ۲۰ درصد از زنان بزرگسال و ۱۰ درصد از مردان بزرگسال زمانی در طول زندگی خود دچار افسردگی عمده (major depression) شدهاند، تنها یک درصد جمعیت بزرگسالان اختلال شیدائی - افسردگی داشتهاند و ظاهراً میزان رواج این اختلال میان زنان و مردان یکسان است. اختلالهای شیدائی - افسردگی با سایر اختلالهای عاطفی این فرق را دارند که در سنین پائینتری بروز میکنند، به میزان بیشتری از خانواده اثر میپذیرند، همانطور که بعداً خواهیم دید به دارودرمانیهای گوناگون جواب میدهند، و اگر درمان شوند عود میکنند. از این واقعیتها چنین برمیآید که در اختلالهای دوقطبی احتمالاً متغیرهای زیستشناختی نقشی مهمتر از متغیرهای روانشناختی دارند.