بعد از فیلم “زیستن”، که بدون قصهای خاص زندگی روزمره یک عکاس ناشنوا را روایت میکرد و متکی به نوع پرداخت تصویری و تدوین بود، میتوان گفت “خاک سرد” رضا سبحانی از حداقل خط روایی …
بعد از فیلم “زیستن”، که بدون قصهای خاص زندگی روزمره یک عکاس ناشنوا را روایت میکرد و متکی به نوع پرداخت تصویری و تدوین بود، میتوان گفت “خاک سرد” رضا سبحانی از حداقل خط روایی برخوردار است.
زندگی روزمره یوسف، تهمینه و فرزندشان اسماعیل که در انتظار بچه جدیدی هستند، محور قصه کمرنگ فیلم قرار میگیرد.
واقعیت این است که هیچ نکته خاصی که بتواند مخاطب را به این آدمها، زندگی و دغدغههایشان نزدیک کند ارائه و در واقع اطلاعاتی هم در این مورد عنوان نمی شود. خانواده ای که فقط به این دلیل به وسط کویر و بیابان آمدهاند که آرزوهای تحقق نیافته پدر یوسف را به نوعی بازسازی کنند و به دریای خیالی که در زیر کویر است برسند. اما وقتی چیزی از پدر یوسف، یوسف و ... نداریم، طبعا نمی توانیم این تصمیم و کنش خطیر را بیش از طرح یک موضوع سطحی و بیپایه بینگاریم. در واقع دلیلی برای چرایی و اهمیت جایگاه این آرزو ارائه نمیشود تا این خانواده به عنوان یک نمونه برجسته در خاطرمان حک شود.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است