شعر

در غشاء فوقانی ضد جاذبه وارد شد قرص کامل استکانی را روی آب دجله شکست انگشت اشاره اش باله های وحشی را معاوضه کرد آسیاب معبد زاگرس را خلاف عقربه آتش زد زیر نقطه حادّه تاخیر نود …

در غشاء فوقانی ضد جاذبه وارد شد
قرص کامل استکانی را روی آب دجله شکست
انگشت اشاره اش باله های وحشی را معاوضه کرد
آسیاب معبد زاگرس را خلاف عقربه آتش زد
زیر نقطه حادّه تاخیر نود درجه
در مدار شمالی ماند
ترتیب حروف الف را مشخص کرد
تا سپاس ِ پیش از موعد ابتلای مقرر به صدا در نیامده بود
ایستاد
و با جابه جایی منشور دریایی
حباب دهانه های آتشفشان را یافت
بالای گردنه ها می روم به قرمزی بزند
رواج حاملگی در خال های توی صورتم ادامه می یابد
توقف نمی کنم
اینجا همیشه سنگین است
الیاف محیطی گره می خورد
و هر چقدر رها می کنم زمین نمی افتد
عصاره های گلخانه ای لخته می شود
ساعت یکهو شش دقیقه را نشان می دهد
تا چشم چشم را نمی بیند
سوت ناممتد از صدا می افتد
و به کوه باز می گردد

یاور بذر افکن