انشا در مورد چاقی

انشا در مورد چاقی | چاقی همیشه معلول پرخوری نیست. بسیاری از اوقات شخصی که چاق است و اضافه وزن دارد، بیمار است. در ادامه یک انشا درباره چاقی اورده شده است که ان را با هم می خوانیم.

ما و بچه های کوچه مان همیشه در کوچه بازی می کنیم. مثلا تابستان ها از اول صبح می رویم و تا آخر شب با هم فوتبال یا هفت سنگ یا دوچرخه سواری یا ... بازی می کنیم. در فصل های دیگر هم که به مدرسه می رویم معمولا بعد از ظهرها بعد از انجام دادن تکالیفمان می رویم به کوچه و با یکدیگر بازی می کنیم.
یکی از بچه های محل بود که اضافه وزن داشت و به قولی چاق بود. هر وقت می آمد تا با ما بازی کند بچه ها شروع می کردند به مسخره کردنش. من اما همیشه احساس خیلی بدی به این رفتار بچه ها داشتم. دلم برایش می سوخت که چون مسخره می شد نمی توانست با ما بازی کند و مجبور بود کل تابستان را در خانه بماند و به تنهایی سر کند.
مدتی بود که دیگر ازش خبری نداشتیم، بچه ها هم اصلن یادشان نبود که علی نامی بود که بخاطر آزار و اذیت آنها گوشه نشین شده بود و اعتماد به نفسش را از دست داده بود.
اما علی همیشه در ذهن من بود و خیلی به این قضیه فکر می کردم. می دانستم که چاقی او بخاطر پرخوری نبود و مشکل هورمونی داشت. در واقع چاقی علی نوعی بیماری بود.
خیلی وقتها بدنبال راهی بودم تا شاید بتوانم کمکش کنم، اما چیزی به ذهنم نمی رسید.
این قضیه گذشت تا حدودا 11 ماه بعد روز از روزهای تابستان که ما درحال بازی بودیم دیدم کسی دارد از انتهای کوچک نزدیک می شود. نزدیکتر که آمد همه خشکمان زده بود. صورتش صورت علی بود اما بدنش انگار عوض شده بود.
باورمان نشد. تازه فهمیدیم آن همه وقتی که از علی خبری نبود، او در باشگاه بوده و در حال ورزش بود. کلی تلاش کرده بود تا بر آن بیماری چاقی نا خواسته اش غلبه کرده بود.
در کمال تعجب همه از علی به خاطر مسخره کردن هایشان در گذشته عذر خواهی کردند. بعد از آن همه از او درخواست کردیم که از این به بعد بیاید و با ما درکوچه بازی کند. از آن روز به بعد علی دوست صمیمی ما شده است و همیشه در بازی هایمان همراهمان است....