سرمایه‌های فرهنگی را از بین نبریم

بر مبنای یک اصل کلی تخریب خیلی ساده‌تر از ساختن است؛ مثلا همین برج میلاد تهران را در نظر بگیرید، یا همین دفتر و آپارتمانی که در آن نشسته‌اید و روزنامه ما را می‌خوانید، تخریبش چقدر طول می‌کشد و چه کار آسانی است و بنا کردنش چه دشواری‌هایی دارد. قطعا در عرض چند روز می‌توان برج میلاد و آپارتمان شما را شخم زد و تخریبش کرد، ولی بنا کردن دوباره آن چند سال ممکن است به درازا بینجامد.

بر مبنای یک اصل کلی تخریب خیلی ساده‌تر از ساختن است؛ مثلا همین برج میلاد تهران را در نظر بگیرید، یا همین دفتر و آپارتمانی که در آن نشسته‌اید و روزنامه ما را می‌خوانید، تخریبش چقدر طول می‌کشد و چه کار آسانی است و بنا کردنش چه دشواری‌هایی دارد. قطعا در عرض چند روز می‌توان برج میلاد و آپارتمان شما را شخم زد و تخریبش کرد، ولی بنا کردن دوباره آن چند سال ممکن است به درازا بینجامد.

حالا اگر بخواهیم همین اصل تخریب و ساختن را در حوزه سرمایه های معنوی، فرهنگی و انسانی درنظر بگیریم، باید گفت دهه ها طول می کشد تا یک هنرمند به اوج پختگی برسد و نزد مردم جایگاه ویژه ای پیدا کند و حتی قرن ها پس از مرگ او ممکن است یکی از استوانه های فرهنگی جهان شود و رمز و راز آثارش مرزهای جغرافیایی را درنوردد.

امروزه بسیاری از کشورهای جهان سرمایه گذاری های کلان می کنند تا افسانه ها و تخیل های مردمانشان را مستند و مستدل کنند و تاریخی برایش ببافند و بگویند ما چنین چهره ها و قهرمانان ملی داشته و داریم و حتی به مفاخر و مشاهیر دیگر کشورهای صاحب فرهنگ و تاریخ مثل ایران دست اندازی می کنند.

با وجود این ما ایرانی ها اصولا کار ساده را برمی گزینیم؛ هرچه در گذشته تولید شخصیت و چهره داشته ایم، این روزها کمر همت بسته ایم که یکی پس از دیگری آنها را از میدان خارج کنیم و آبرویی برایشان نگذاریم.

نمونه هم فراوان است، از چهره های ورزشی تا حوزه فرهنگی که در آخرین مورد پروژه تخریب روانشاد محمدحسین بهجت متخلص به شهریار شعر فارسی در دستور کار قرار گرفته است.

برای نوشتن این یادداشت چند روزی تردید داشتم. فکر می کردم شاید این غائله فروکش کند و ما هم بهتر است آتش بیار این معرکه نشویم، ولی عجیب که برخی از اهالی قلم با همراهی چند رسانه از روز بزرگداشت شهریار (اواخر شهریور) که طبیعتا باید مطالبی در معرفی جایگاه او گفته و منتشر شود، تمام همت خود را بر این موضوع متمرکز کرده اند تا اثبات کنند که شعر معروف «علی ای همای رحمت» سروده شهریار یک اثر کپی و دست دوم است و پیش از او کسی با همین ردیف و وزن و قافیه نمونه مشابهی سروده است.

اصلا فرض را بر این بگذاریم که همه آن کارشناسانی که در این مدت نبش قبر کردند، مصاحبه کردند و مدرک رو کردند کاملا راست می گویند؛ حاصلش چیست؟ جز آن که قله غزل معاصر فارسی را به یک سارق ادبی و کپی کار تنزل داده ایم؟ جز تخریب یک برج بلند فرهنگی آیا نتیجه دیگری دارد؟ چند سال باید به انتظار نشست تا دوباره کلمه به کلمه، قطره به قطره، آجر به آجر و مصراع به مصراع، چنین سرمایه ای فراهم شود و ما به داشتن اش ببالیم و بگوییم این برج رفیع و زیبا، نماد شهر، فرهنگ و هویت ماست؟

از نیت مطرح کنندگان این داستان که خدا عالم است، بگذریم، ولی در برخورد با چنین سوژه هایی که ظاهری داغ، جذاب و فریبنده دارد و باطنی ویرانگر، این ما اهالی رسانه هستیم که باید هوشمندانه رفتار کنیم.

بامداد محمدی