استاد دلهره در سینما سینهچاکان معروفی دارد و طرفدارانی زیادتر. اما تب هیچکاک در ایران اوایل دهه ۶۰ بالا گرفت. جایی که بسیاری از سینماگران متعهد، این فیلمساز را مد کردند تا …
استاد دلهره در سینما سینهچاکان معروفی دارد و طرفدارانی زیادتر. اما تب هیچکاک در ایران اوایل دهه ۶۰ بالا گرفت. جایی که بسیاری از سینماگران متعهد، این فیلمساز را مد کردند تا به عنوان سینمایی متعهد در برابر جریان لیبرالها حرفی برای گفتن داشته باشند. مسعود فراستی یکی از آن دسته افرادی بود که به گفته خودش از «تارکوفسکی بازیهای روشنفکرها» خسته شده بود و تصمیم گرفت هیچکاک را در برابر این فیلمساز مطرح کند.
گفته او در این مورد به یکی از رسانهها خواندنی است و نشان میدهد چرا تب هیچکاک هم مدت زمانی میان طیفی از سینماگران ایرانی بالا گرفت. «من و مرتضی (آوینی) از تارکوفسکی بازی روشنفکری خسته شده بودیم. آن زمان پاراجانف و وندرس و تارکوفسکی خیلی مطرح میشدند هم توسط فارابی و هم مجله فیلم. من در مقابل آنها هیچکاک را به مرتضی پیشنهاد کردم. چند فیلم از قبیل مرد عوضی، ربکا، بیگانگان در قطار و جنایت را که قبلا دیده بود دادم دوباره ببیند. بعد از این که آنها را دید گفت شروع کن. فیلمها را جمع کردیم. در این فاصله فیلمها را میدیدیم و از منابع فرانسه و انگلیسی مطلب جمعآوری میکردیم. سفارش ترجمه دادیم. همزمان با آن مطالب ایرانی را نیز شروع کردیم به سفارش دادن. مرتضی هم فیلم میدید و یادداشت برمیداشت. کل این پروسه تا در آمدن کتاب مجموعا پنج ماه طول کشید. میخواستیم بگوییم در مقابل این تب عرفانبازی، هیچکاک است که به درد ما میخورد.»
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است