ما از بازار زرگرها هم میگذریم و با گذر از بازار بزرگ مستقیم به سوی بازار خیاطها میرویم، اما در این بازار خیاطی نمیبینیم، در عوض همه جا مغازههای پارچهفروشی و رومبلی …
ما از بازار زرگرها هم میگذریم و با گذر از بازار بزرگ مستقیم به سوی بازار خیاطها میرویم، اما در این بازار خیاطی نمیبینیم، در عوض همه جا مغازههای پارچهفروشی و رومبلی فروشی دایر است. در همین گذر به تیمچه علاءالدوله میرسیم که بسیار زیباست و ۲۲۰ سال قدمت دارد، اما ورودی کوچکی دارد که فکرش را نمیکنید داخلش چنین دنیایی باشد. وارد که میشویم سقف بلند و مقرنس و شمسهها چنان نگاه را میرباید که طاقههای پارچه در نگاه دوم جلب نظر میکند. بله سالهاست که این بخش زیبای بازار به فروش عمده پارچه تخصیص یافته است. از یکی از حجرهداران در مورد قیمتها سوال میکنم. یک طاقه بیش از ۳۰ متری پارچه نخی حدود ۷۵ هزار تومان میشود که لابد تخفیف هم دارد.
برای کسانی که میخواهند ملافه، روبالشی و... درست کنند، صرف میکند که یک طاقه پارچه بردارند و تمام روکشهای سرویس خواب خود را یکدست کنند و سر و سامان دهند.
در مورد قدمت این محل با حاج جعفر محسنی صحبت میکنم. او به گفته اهل محل از قدیمیهای بازار است و ۵۰ سال است که در این راسته کار میکند. او درحالی که روی یک طاقه ترمه زیبا تکیه کرده، برایم تعریف میکند و من هم روی طاقه ترمه دیگری ورقههایم را میگذارم و مینویسم: «حدود ۱۵۰ سال قبل در این تیمچه حاج ملاعلی کنی (وفات ۱۳۰۶ق) درس میداد و در تمام این حجرهها به جای پارچهفروشی مکتب درس بود. بعدازظهرها هم به مدرسه مروی میرفت و تدریس میکرد. اینجا حدود یکصد سال است که پارچهفروشی شده است.»
از حاج جعفر در مورد بازار خیاطها میپرسم که چرا همه پارچه فروش هستند، نه خیاط، میگوید: «اینجا هیچ وقت خیاطهای زیادی نبودهاند. چهار خیاط در اینجا کار میکرد ند و یکی از آنها با همه فرق داشت و در واقع بازار موجود بهدلیل همان یک خیاط است که معروف شده است. آن خیاط شیخ رجبعلی نام داشت و آدم پاکی بود و میگفتند امام زمان به نظرش میآید و با او صحبت میکند. مرد باایمانی بوده و کشف کرامات داشته. آدمها پیشش میآمدند و مشکلاتشان را میگفتند و او به آنها میگفت چه عملی انجام دهند مشکلشان حل میشود. به بعضیها میگفت که مثلا فلان شخص را رنجاندهای که اگر دلش را به دست بیاوری گره از کارت گشوده میشود.»
وقتی در بازار خیاطها قدم میزنم فکر میکنم، چه آدمهای بزرگی در اینجا تردد میکردهاند و بازار عجب کارکردهایی داشته است و وقتی در چنین بازاری کار میکنی، اصلا رویت میشود که حق را ناحق کنی؟!
امروز ما به اینجا میآییم تا مشکلات روزمره خود را با یک خرید سادهحل کنیم، اما فقط صد سال پیش اینجا قبله آمال آدمهای زیادی بوده است. همجواری با امامزادهها، مردان بزرگ تاریخ مشروطه و عارفان و سالکان بزرگ روحیه دیگری به ساکنان این منطقه و کسبه داده بود. چیزی بیش از یک کاسب.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است