امروز با حافظ ـ شنبه ۹ دی ماه

صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد ور نه اندیشهٔ این کار فراموشش باد آن که یک جرعه می از دست تواند دادن دست با شاهد مقصود در آغوشش باد پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر …

صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشهٔ این کار فراموشش باد
آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
شاه ترکان سخن مدعیان می‌شنود
شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد
گرچه از کبر سخن با من درویش نگفت
جان فدای شکرین پسته خاموشش باد
چشمم از آینه‌داران خط و خالش گشت
لبم از بوسه ربایان بر و دوشش باد
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد
به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
حلقه بندگی زلف تو در گوشش باد