لمپنیسم در آخر خط

«پهلوان پهلوی» عنوانی بود كه فرح پهلوی به شعبان جعفری داد تا به نوعی از تلاش های او برای تحكیم پایه های قدرت شاه، در جریان كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ كه منجر به سقوط دولت مردمی دكتر محمد …

«پهلوان پهلوی» عنوانی بود كه فرح پهلوی به شعبان جعفری داد تا به نوعی از تلاش های او برای تحكیم پایه های قدرت شاه، در جریان كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ كه منجر به سقوط دولت مردمی دكتر محمد مصدق شد، سپاسگزاری كند.
نام شعبان جعفری در یك اتفاق ساده و آن هم به دلیل برهم زدن غیرارادی افراط در مصرف مشروب تماشاخانه فردوسی تهران كه از قضای روزگار تئاتری با مضمون انتقادی به شاه داشت بر سر زبان ها افتاد و او محبوب دربار شد.
شرایط آشفته اجتماعی سیاسی سال های منتهی به ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بهترین زمان و فرصت را برای ابراز وجود لمپنیسم فراهم كرده بود.
ناامیدی مردم از شرایط اقتصادی و سیاسی و اختلافات مدام دربار و دولت مصدق مزید بر علت بود. بنابر اعتقاد جامعه شناسان ناامیدی بزرگترین خطری است كه حیات یك جامعه را تهدید می كند و می تواند معلول شرایط اجتماعی در یك كشور باشد.
شعبان جعفری را كه هوادارانش او را «شعبان خان» و منتقدانش او را «شعبان بی مخ» لقب داده بودند، تا پیش از ۲۸ مرداد تنها عده قلیلی آن هم به دلیل واقعه ۹ اسفند ۱۳۳۱ و حمله به خانه مصدق می شناختند و بیشتر شهره اهالی گود زورخانه بود تا سیاسیون اما ناگهان او كه تنها ۲۸سال از عمرش می گذشت در قامت سیاستمداری ظاهر شد كه البته جز حمایت بی دریغ از شاه از زبان او چیز دیگری شنیده نشد. اهالی سیاست سالیان درازی را می پیمایند تا نام و نشانی كسب كنند اما «شعبان» به دلیل استفاده از شرایط اجتماعی ایران ره صدساله را یك شبه پیمود. اعتراض او به دولت دكتر مصدق و راهپیمایی و نصب عكس شاه به جای مجسمه سرنگون شده و... باعث شد مخالفان دولت مصدق جان تازه ای بگیرند و شاه شرایط را برای دیكتاتوری و كودتا فراهم كند.
پس از ایجاد كودتا، شعبان به زورخانه اش برگشت اما این بار نه در قامت یك پهلوان بلكه در قامت «سیاستمدار پهلوانی» كه حالا دیگر برای خود نام و نشانی دست و پا كرده بود و زورخانه اش محل پذیرایی از مهمانان خارجی شاه و سفرا شده بود.
حمله به دفاتر روزنامه های مستقلی چون طلوع، فرمان و آتش و احزاب، پس از گود زورخانه از فعالیت های اصلی شعبان جعفری پس از ۲۸ مرداد بود.
فقدان توسعه سیاسی در دهه های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ را می توان یكی از دلایل رشد و نمو پدیده هایی چون «شعبان جعفری ها» دانست. اصولا برخی از حكومت ها در فضای نبود توسعه سیاسی به بهترین شیوه از لمپنیسم استفاده می كنند و كار را تا آنجا پیش خواهند برد كه مردمی كه صبح ۲۸ مرداد فریاد درود بر مصدق سر داده بودند، در غروب غمناك ۲۸ مرداد فریاد مرگ بر مصدق سر دهند.
اما در جوامعی كه خود را از دوران های پرتلاطم و توفان زای انقلابی به در آورده و به سوی تثبیت ارزش ها و قوانین جاری حركت می كنند، به تدریج از پوسته احساس گرایی و قانون گریزی و لمپنیسم به در آمده و جامه زیبای عقل گرایی و تكثر و قانون مداری بر تن می كنند.
رهانیدن جامعه و نظام سیاسی از انسداد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی از ضروریات جامعه است. پس از آن باید بر تعمیق هرچه بیشتر دستاوردهای نظام نوین مستقر كوشید كه در غیر این صورت جامعه در بطن خود آبستن بحران هایی می شود كه منجر به زایش های دردناك و گاه خطرناكی در عرصه سیاسی و اجتماعی می شود.
به هر حال امروز «تاج بخش» پهلوی در زیر خاك خفته است اما میراث او باقی است و هراز چندگاهی در برخی جوامع مجال بروز می یابد. اگرچه در شناسنامه شعبان جعفری سال تولد وی ۱۳۰۰ ذكر شده اما سال تولد حقیقی وی را باید ۲۸ مرداد و آنجا كه لمپنیسم حاكمیت را تعیین كرد، دانست.
حكومت پهلوی به كمك لمپنیسم توانست فرآیند دموكراسی خواهی در ایران را سالیان درازی به تعویق بیندازد. شعبان به هر جا كه حمله می برد فریاد می زد: «اینجا آخر خط است» و بالاخره او در سالگرد تولد شوم خود به «آخر خط» رسید.
احسان تقدسی