نگاهی به برنامه طنز خنده بازار

رقص و یا همان حرکات موزون، موسیقی نازل، موضوعات نازل تر، تیپ های باسمه ای، ادا و اطوارهای بی مزه، شکلک درآوردن های بداهه، بداهه گویی و بداهه کاری و بداهه سازی و... و خلاصه بداهه …

رقص و یا همان حرکات موزون، موسیقی نازل، موضوعات نازل تر، تیپ های باسمه ای، ادا و اطوارهای بی مزه، شکلک درآوردن های بداهه، بداهه گویی و بداهه کاری و بداهه سازی و... و خلاصه بداهه ها در انواع و اقسامش!
این ها به اضافه چیزهای دم دستی و سطحی و نازل دیگری از این دست، می شود مجموعه - به اصطلاح طنزی به نام «خنده بازار» که البته نه هیچ ربطی به طنز به معنای حقیقی و ناب و اصیل و محترم و البته سخت آن دارد و نه هیچ نسبتی به هجو و هزل حتی!
بله؛ بساط لودگی به راه است! برنامه ای شبه فکاهی به جهت فرح بخشی به مردم، منتها با سطحی ترین قلقلک های روحی- و البته جسمی- که بدون متن و بدون کاراکتر و بدون ریزبینی و بدون فیلمنامه و بدون سوژه های ناب و بدون دقت کافی و وافی و البته با کلی رقص و لودگی و مزه پرانی مهوع همراه است و نه از آسیب شناسی اجتماعی در آن خبری هست و نه از طنز فاخر در آن نشانی!
طنز فاخر پیشکش! همین قدر که از این همه لودگی دست بردارند و حداقل سعی کنند فضا را به سمت رقاصی و پرت و پلا گویی نبرند خودش کلی پیشرفت است! به قول معروف، جلوی ضرر را هر وقت بگیری، فایده است.
اینکه برنامه «خنده بازار» چیزی از عناصر و مولفه های طنز را در خود ندارد نکته پوشیده و پیچیده ای نیست و از سر برنامه همین طور می بارد که باسمه ای بودن و سنبل شدن، عنصر اصلی آن است.
اما سؤال اینجاست که این روند بناست در برنامه سازی های تلویزیون ما به کجا منتهی شود؟ به قول طلبه ها، حد یقف این برنامه ها کجاست و چیست؟ اینکه یک عده نابازیگر و بازیگر دست چندم دور هم جمع شوند و صرفا به تکرار یک سری هجویات سطحی و نازل بپردازند به چه درد مردم می خورد؟ آخر خنداندن مردم به هر قیمتی که دلیل نمی شود برای مجوز هر کاری.
اینکه یک سری آیتم سرسری و بی معنا و تکراری صرفا براساس تمسخر برنامه های تلویزیونی دیگر یا مقولات اجتماعی و اخلاقیات عرفی ساخته شود و به خورد مردم داده شود که نامش برنامه طنز و فکاهه نمی شود، آن هم از نوع ادعایی حضرات یعنی فاخر!
نمایش چنین برنامه هایی تنها دو پیامد دارد؛
یکی شکستن قبح حرکات سبک و تابو در رسانه ملی و فراگیر و دیگری کمک به هر چه پایین تر آوردن سطح تربیت بصری و خواسته رسانه ای بیننده.
برنامه ای که نه از جدیت شکننده و استادانه و اصیل طنز- به عنوان یکی از جدی ترین ژانرهای نمایشی و ادبی- در آن خبری هست و نه از متانت و ارزشمداری برنامه سازی در فراگیرترین رسانه کشور که قطعا باید ملاحظه بینندگان متنوع و متکثرش را در طیف ها و قشرها و سلیقه ها و سطوح سنی و فکری گوناگون بکند.
براستی چرا و به چه قیمتی، مدیران و برنامه سازان تلویزیونی حاضر می شوند با روح و روان و تربیت بصری مخاطبان شان چنین معامله ای بکنند و چنین معجون های مهوعی را به خوردشان بدهند؟
وقت و نگاه و فکر و انرژی مردم و بودجه بیت المال و هزار و یک هزینه دیگری که با ساخت و نمایش این برنامه ها از جیب مخاطبان می رود- از معنوی گرفته تا مادی- چگونه باید جبران شود؟
و اصلا چرا باید اینچنین هدر و هرز رود؟ براستی چرا؟!

محمد قمی