ساده‌انگاری‌های یک کارگردان فیلسوف

حامد آبان با بازی حامد بهداد عکاس برجسته مطبوعات با پسرش و همسر وی به دلیل گذراندن دوره دکتری در نروژ زندگی می‎کند. حامد به خاطر بیماری تنفسی فرزندش با او به ایران برگشته، او …

حامد آبان با بازی حامد بهداد عکاس برجسته مطبوعات با پسرش و همسر وی به دلیل گذراندن دوره دکتری در نروژ زندگی می‎کند. حامد به خاطر بیماری تنفسی فرزندش با او به ایران برگشته، او یک روز با خواندن کتابی در باب فنگ شویی و تاثیر آن بر زندگی به کلی متحول شده است و از زدودن کثیفی و بی‎نظمی پیرامون خود شروع می‎کند.فنگ شویی فلسفه‌‎ای است در چین باستان با موضوعیت رسیدن به موفقیت بیشتر و زندگی شاداب‌تر بر پایه انرژی مثبت موجود درمنبع هستی، پرداختن به بهداشت پیرامون، پرهیز از بی‎نظمی و به هم ریختگی و چیدمان مناسب، همگی از نکاتی است که در این فن از آن بهره می‎برند و نکته جالب این است که فنگ شویی تم اصلی فیلمی است که به شدت نامنسجم و به هم ریخته است.حامد آبان یه عنوان کاراکتر اصلی فیلم شخصیت‌‎پردازی درست و کاملی ندارد، تحول یکباره و آنی شخصیت او باورپذیر نیست و به کلیت کار ضربه می‎زند.
با برخورد تصادفی با یک رفتگر ناگهان شیفته جاروی او می‎شود و صدای کشیده شدن جارو بر کف زمین او را مسحور می‎کند به شکلی که گویی او مشغول رقص با معشوقه‎اش است. حامد بهداد کاریکاتوری است از ترکیب خود همیشگی اغراق شده‎اش با پریشان‌حالی شخصیت‎های محوری مهرجویی، که به کلی حال نصفه و نیمه اثر را از بین برده است.شلختگی و مغشوش بودن که به یکی از مولفه‎های اصلی سینمای مهرجویی در سالهای اخیر مبدل شده در نارنجی پوش به اوج خود می‌رسد. فیلمبرداری روی دست آزاردهنده این حس درهم بودن کاررا تشدید می‎کند. مشکل اصلی این فیلم معلق بودن آن بین یک فیلم تبلیغاتی با محوریت پاکیزگی و نظافت شهر با حمایت شهرداری درمقابل یک فیلم سینمایی داستان‎گو است. مهرجویی در سراشیبی تلخی است، حمید هامون او با تمام دنیا و فلسفه‎اش جای خود را به حامد آبانی داده که در سکانسی یادآور فیلم هامون فرزندش را حق مسلم خود می‎داند که کپی ضعیفی است از سکانسی از فیلم هامون.
فیلم پیامی هم در دل خود دارد، همسر نارنجی پوش لیسانسه از موقعیت ممتاز خود در خارج دست می‎کشد و به زندگی خود باز می‎گردد و برای استحکام پایه‎های زندگیش، همپای همسر خود و با لباس نارنجی مشغول تمیزی می‎شود و او همان کاری را می‎کند که شوهرش را به دلیل انجام آن متهم به عدم تعادل روانی و عدم صلاحیت در نگهداری و تربیت فرزندشان کرده بود، همه این عشق هم در یک بار جارو کشیدن حاصل می‎شود. در نیمه دوم، فیلم ریتم بهتری پیدا می‎کند و روایت قدری بهتر می‎شود اما با آن پایان نچسب و به شدت ضعیف هم در محتوا و هم در اجرا، اندک دقایق دلنشین و ایده اولیه‎اش نیز نابود می‎شود.

نویسنده : حسام کاظمی