گل سرخی

دنیا داستان قشنگی دارد! کشتی‌ها از فراز گردنه ها می‌گذرند فانوس ها راه را نشان می‌دهند و خورشید رفته از زمین بر می‌گردد اینجا باید نفسی تازه کنم درست همین جا. ساعتم را در خانه …

دنیا داستان قشنگی دارد!
کشتی‌ها از فراز گردنه ها می‌گذرند
فانوس ها راه را نشان می‌دهند
و خورشید رفته از زمین بر می‌گردد
اینجا باید نفسی تازه کنم
درست همین جا.
ساعتم را در خانه می‌گذارم
به مادرم سپرده ام مواظب گلدان ها باشد
دنیا داستان قشنگی دارد
من و تو با هم می‌رویم
خیس خاطرات کهنگی
در باران
تو پر از گفتن، من پر از شنیدن
ما به هم می‌رسیدیم در چهارراه‌ها
در بهار آن روز های به هم رسیده
شعر تازه‌ی من بودی در خیابان‌های تهران
با تو که بودم، عشق با من بود
حرف‌های نگفته‌ام با من بودند
تو با من بودی و همه چیز به هم می‌آمد
آغوشت باغی پر از میوه های ممنوع
شب در چشم های تو روشن
فعل های حذف شده از شعرهایم
همه و همه... و همه چیز آرام است
وقتی که می‌آیی کنارم
روز در دست هات گرم تماشا
وقتی که می‌روی
دنیا داستان قشنگی دارد
گل سرخی برایت می‌آورم
گل سرخی برایم آورده‌ای.

میخوش ولی زاده