بوی بارون

کی به پایان برسد درد، خدا می داند ماه ساکن شود و سرد، خدا می داند در سکوت شب هر کوچه این شهر خراب گم شود ناله شبگرد، خدا می داند مردم شهر همه منتظر یک نفرند چه زمانی رسد این مرد، …

کی به پایان برسد درد، خدا می داند
ماه ساکن شود و سرد، خدا می داند
در سکوت شب هر کوچه این شهر خراب
گم شود ناله شبگرد، خدا می داند
مردم شهر همه منتظر یک نفرند
چه زمانی رسد این مرد، خدا می داند
برگ ها طعمه بی غیرتی پاییزند
راز این مرثیه زرد خدا می داند
خنده غنچه گلها به حقیقت زیباست
شاید این است رهاورد، خدا می داند

محسن جلالی فراهانی