امروز با سعدی ـ سه‌شنبه ۱۳ دی

سرو سیمینا، به صحرا می‌روی نیک بد عهدی که بی ما می‌روی کس بدین شوخی و رعنایی نرفت خود چنینی یا به عمدا می‌روی؟ روی پنهان دارد از مردم پری تو پری روی آشکارا می‌روی گر تماشا می‌کنی، …

سرو سیمینا، به صحرا می‌روی
نیک بد عهدی که بی ما می‌روی
کس بدین شوخی و رعنایی نرفت
خود چنینی یا به عمدا می‌روی؟
روی پنهان دارد از مردم پری
تو پری روی آشکارا می‌روی
گر تماشا می‌کنی، در خود نگر
یا به خوشتر زین تماشا می‌روی؟
می‌نوازی بنده را یا می‌کشی؟
می‌نشینی یک نفس یا می‌روی؟
اندرونم با تو می‌آید و لیک
خائفم کز دست غوغا می‌روی
ما خود اندر قید فرمان توایم
تا کجا دیگر به یغما می‌روی؟
جان نخواهد بردن از تو هیچ دل
شهر بگرفتی، به صحرا می‌روی
گر قدم بر چشم من خواهی نهاد
دیده بر ره می‌نهم تا می‌روی
ما به دشنام از تو راضی گشته‌ایم
وز دعای ما به سودا می‌روی
گرچه آرام از دل ما می‌رود،
همچنین میرو که زیبا می‌روی
دیدهٔ سعدی و دل همراه تو است
تا نپنداری که تنها می‌روی