دوستی های قبل از ازدواج

لازمه دوام و استحکام زندگی، عشق است و عشق جز با آموزش و تجربه های متعدد و ایجاد روابط حاصل نمی شود; لذا دختر و پسر باید قبل از ازدواج تمرین زندگی کنند تا بتوانند زندگی سرشار از …

لازمه دوام و استحکام زندگی، عشق است و عشق جز با آموزش و تجربه های متعدد و ایجاد روابط حاصل نمی شود; لذا دختر و پسر باید قبل از ازدواج تمرین زندگی کنند تا بتوانند زندگی سرشار از عشق را تدارک ببینند.این روزها هر کس به نوعی سعی دارد تا نسخه ای بپیچد که ازدواج، پیوندی ناگسستنی باشد و افراد بعد از تشکیل خانواده کنار هم بمانند اما گروهی ادعا می نند در صورتی زن و شوهر خوشبخت می شوند که قبل از ازدواج رسمی عاشق هم بوده و تجربه ارتباط با هم را نیز داشته باشند. اما آیا چنین حرفی صحیح است؟
بدون تردید در همه مرام های اجتماعی جهان، این نتیجه حاصل شده است که خانواده باید محفوظ و محترم بماند و زن و مرد باید دلبسته و وفادار به یک دیگر باشند تا آشیان دلپذیری برای فرزندان خویش بنا کرده، با تربیت آنها آینده جامعه خویش را ترسیم کنند; در نتیجه رشد و پویایی فرد و جامعه و فرهنگ، مبتنی بر استحکام کانون خانواده می باشد و بدیهی است، هر چیزی که سبب تحکیم پیوند خانوادگی و ایجاد صمیمیت و یکدلی زن و شوهر گردد، خوب و پسندیده بوده، هر آنچه باعث سستی روابط آن ها و موجب دل سردی شود، به حال زندگی خانوادگی زیانمند است.
روابط آزادانه دختر و پسر پیش از ازدواج، جدای از آن که موجب ایجاد عشق حقیقی و پاک نمی شود، خود خیانتی به عشق مقدس است که سبب تنوع طلبی گردیده و انتخاب همسر به ویژه در پسران را مشکل می سازد.
"ویل دورانت" در این باره می گوید:
... مرد، نگران و مضطرب است که مبادا کسی پیش از او زنش را تصرف کرده باشد، ولی این نگرانی و اضطراب در زن کم تر است.
روابط آزادانه دختر و پسر پیش از ازدواج، جدای از آن که موجب ایجاد عشق حقیقی و پاک نمی شود، خود خیانتی به عشق مقدس است که سبب تنوع طلبی گردیده و انتخاب همسر به ویژه در پسران را مشکل می سازدپسری که قبل از ازدواج با افراد زیادی ارتباط داشته است، به هنگام ازدواج، به هر دختری که نظر کند، می پندارد او نیز با پسرهای متعددی ارتباط داشته و پاک و عفیف نیست.
حال اگر جوانی با تجربه های قبل از ازدواج بخواهد کانون عشقی برپا کند و خانواده ای تشکیل دهد، اولین مشکل، بعد از رهایی از ناکامی گذشته و بدنامی، آرامش روانی بر باد رفته و دل گمشده اوست.
از کجا معلوم بتواند از همه لذت ها و زیبایی ها چشم بسته، به همسر خویش چشم امید داشته باشد و دل از هر چه غیر اوست رها سازد و دل باخته اش گردد.
چگونه می تواند آثار ناکامی گذشته را محو کند و محدودیت آینده را پذیرا باشد و حرمت چشم و دل را در زندگی زناشویی محترم دارد؟ چنین فردی در زندگی زناشویی و ارضای کامل جنسی مشکل دارد و در تشویش و اضطرابی خسته کننده به سر می برد و به قول "ویل دورانت": فساد پس از ازدواج، بیشتر محصول عادات پیش از ازدواج است... (که) در زیر عوامل سطحی طلاق، نفرت از بچه داری و میل به تنوع طلبی، نهان است. میل به تنوع گرچه از همان آغاز در بشر بوده است، ولی امروزه به سبب اصالت فرد در زندگی نو و تعدد محرکات جنسی در شهرها و تجاری شدن لذت جنسی، ده برابر گشته است.