تو آن نه ای که دل از صحبت تو برگیرند وگر ملول شوی، صاحبی دگر گیرند و گر به خشم برانی، طریق رفتن نیست کجا روند که یار از تو خوبتر گیرند؟ به تیغ اگر بزنی بیدریغ و برگردی چو روی …
تو آن نه ای که دل از صحبت تو برگیرند
وگر ملول شوی، صاحبی دگر گیرند
و گر به خشم برانی، طریق رفتن نیست
کجا روند که یار از تو خوبتر گیرند؟
به تیغ اگر بزنی بیدریغ و برگردی
چو روی باز کنی، دوستی ز سر گیرند
هلاک نفس به نزدیک طالبان مراد
اگر چه کار بزرگ است،مختصر گیرند
روا بود همه خوبان آفرینش را
که پیش صاحب ما دست بر کمر گیرند
قمر مقابله با روی او نیارد کرد
وگر کند، همه کس عیب بر قمر گیرند
به چند سال نشاید گرفت ملکی را
که خسروان ملاحت به یک نظر گیرند
خدنگ غمزهٔ خوبان خطا نمیافتد
اگر چه طایفهٔ زهد را سپر گیرند
کم از مطالعهٔ بوستان سلطان را
چو باغبان نگذارد کز او ثمر گیرند
وصال کعبه میسّر نمیشود، سعدی
مگر که راه بیابان پر خطر گیرند
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است