گر بگویم که مرا با تو نظر نیست که هست یا از این راز ترا نیز خبر نیست ، که هست ور بگویم که به دل صبر وقرار است که نیست یا به جان ز آتش عشق تو شرر نیست ،که هست تو مپندار که در عشق ،ز پروانه …
گر بگویم که مرا با تو نظر نیست که هست
یا از این راز ترا نیز خبر نیست ، که هست
ور بگویم که به دل صبر وقرار است که نیست
یا به جان ز آتش عشق تو شرر نیست ،که هست
تو مپندار که در عشق ،ز پروانه و شمع
بی خبر تر ز خود و سوخته تر نیست ، که هست
در فراق تو مرا شب همه شب تا به سحر
ناله و آه و فغان ، دیده ی تر نیست، که هست
گوهر اشک و رخ زرد مرا بین و مگوی
که مرا گنج زر و بحر گهر نیست ، که هست
«مژده« شیواتر از این گفته سخن هست که نیست
خود که گوید غزل نغز هنر نیست ،که هست
زنده یاد مصطفی قمشه
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است