امروز با سعدی ـ پنجشنبه ۲۳ تیر

عمری به بوی یاری کردیم انتظاری زان انتظار ما را نگشود هیچ کاری از دولت وصالش حاصل نشد مرادی وزمحنت فراقش بر دل بماند باری هر دم غم فراقش بر دل نهاد باری هر لحظه دست هجرش در دل …

عمری به بوی یاری کردیم انتظاری
زان انتظار ما را نگشود هیچ کاری
از دولت وصالش حاصل نشد مرادی
وزمحنت فراقش بر دل بماند باری
هر دم غم فراقش بر دل نهاد باری
هر لحظه دست هجرش در دل شکست خاری
ای زلف تو کمندی، ابروی تو کمانی
وی قامت تو سروی، وی روی تو بهاری
دانم که فارغی تو از حال و درد سعدی
کاو را در انتظارت خون شد دو دیده باری
دریاب عاشقان را کافزون کند صفا را
بشنو تو ‌این سخن را کاین یادگار داری