یزد در گذر تاریخ

یزد در زمان قدیم "کثه" نام داشت و چون نام یزد به شهر گذارده شد نام کثه را بر ولایت یزد اطلاق کردند و به آن حومه حومه یزد گفتند. ابن حوقل در قرن چهارم درباره یزد می نویسد: مکانی خوش …

یزد در زمان قدیم "کثه" نام داشت و چون نام یزد به شهر گذارده شد نام کثه را بر ولایت یزد اطلاق کردند و به آن حومه حومه یزد گفتند. ابن حوقل در قرن چهارم درباره یزد می نویسد: مکانی خوش ساخت و مستحکم است دو دروازه آهنین دارد یکی را دروازه مسجد گویند چون به مسجد نزدیک است و این مسجد در ربض پهناوری قرار دارد. در یزد نهری بود که از کوه در حوالی شهر که قلعه ای بر فراز آن بود سرچشمه می گرفت. روستای آن با اینکه به کویر نزدیک بود نهایت حاصلخیزی را داشت و میوه جات فراوان آن به اصفهان صادر می شد و در حوالی آن شهر معدن سرب وجود داشت. ‏
قزوینی درباره حریر یزد می گوید حریر بافان یزد سندس را در کمال خوبی و محکمی به عمل می آورند و به سایر بلاد صادر می شود.
حمد الله مستوفی می گوید "اکثر عمارات ظاهری آن از خشت خام بود جهت آنکه در او بارندگی کم باشد و گلش به قوت است و شهری نیک است و پاک و مضبوط حاصلش پنبه و غله و میوه و ابریشم بود اما چندان نباشد که اهل آنجا را کافی شود آبش از کاریز ها و قنوات بسیار در میان شهر گذرد و مردم بر آن سرداب ها و
حوض ها ساخته اند."‏
نخستین منزل شمال یزد، انجیره و منزل بعد از آن خزانه است که اشتباها برخی منابع آن را خرانه آورده اند. خزانه دهکده بزرگی بوده دارای کشتزار ها و باغستان و قلعه آن بر کوه مجاور جای داشته است. سومین منزل در حاشیه کویر ساغند است که به گفته ابن حوقل: "دهکده ای است دارای چهار صد نفر جمعیت و یک قلعه و اراضی آن از آب کاریز مشروب می شود."‏
سه شهر میبد، عقدا و نائین در شمال باختری یزد به ترتیب یکی بعد از دیگری در حاشیه کویر جای داشتند و معمولا از توابع یزد محسوب می شدند اگر چه برخی از نویسندگان نائین را از توابع اصفهان شمرده اند. نائین قلعه ای داشت و به قول حمد اله مستوفی "دور قلعه اش چهار هزار قدم" بود.‏
در هفتاد فرسخی یزد نیمه راه یزد و شهر بابک شهر انار واقع بوده که در جهت جنوب شرقی شصت کیلومتر با بهرام آباد فاصله دارد. اکنون انار و بهرام آباد هر دو از توابع کرمان به شمار می روند. ‏
از دیگر شهر های یزد ابرقو بوده به گفته ابن حوقل "شهری است مستحکم به اندازه یک سوم اصطخر و بازار هایی معمور دارد." مقدسی در این باره می نویسد: "دارای مسجدی نیکو است" و حمدالله مستوفی می گوید: "اول در پای آن کوهی ساخته بودند و بر کوه می گفتندی و بعد از آن بر صحرایی که اکنون است این شهر کردند شهری کوچک است و هوای معتدل دارد و آبش هم از کاریز است و هم از رود. غله و پنبه نیکو می آید. مردمش اکثر پیشه ور باشند و به طاعت و عبادت مشغول و از مزار اکابر در آنجا طاوس الحرمین است و آن تربت را خاصیتی هست که اگر مسقف می گردانند خراب می شود تا به مرتبه ای که سایبان کرباس نیز نمی پذیرد و گویند که در ابرقو جهودی چهل روز اگر بماند نماند و بدین سبب جهود در آنجا نیست و اگر از جای دیگر به مهمی به آن موضع روند بعد از چهل روز معاودت کنند."‏

ساناز علیمحمدی