پرهیز از چشم‌دوختن به دنیا

آنچه ذیلا عنوان می‌شود بخشی از مواعظ ارزشمند امام صادق (ع) به عبدالله بن جندب است. «طوبی لعبد لم یغبط الخاطئین علی ما اوتوا من نعیم الدنیا و زهرتها، طوبی لعبد طلب الآخره و سعی لها، …

آنچه ذیلا عنوان می‌شود بخشی از مواعظ ارزشمند امام صادق (ع) به عبدالله بن جندب است.
«طوبی لعبد لم یغبط الخاطئین علی ما اوتوا من نعیم الدنیا و زهرتها، طوبی لعبد طلب الآخره و سعی لها، طوبی لمن لم تلهه الامانی الکاذبه»
اگر در مواعظ پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) دقت کنیم، خواهیم دید که یکی از مسائل محوری و مهمی که زیاد بر آن تکیه شده و درباره آن مطالب گوناگونی مؤکداً بیان گردیده، مسئله «توجه به آخرت» و «پرهیز از دلباختگی در برابر دنیا» است. یکی از مسائلی که قرآن کریم بر آن تاکید بسیار دارد کم‌ارزش بودن زندگی دنیا و ناپایداری آن است. قرآن تاکید دارد که آخرت برتر و پایدارتر و زندگی دنیا موجب فریب انسان و بازدارنده او از کمالات است؛ تا آنجا که حتی دلبستگی به زندگی دنیوی در ردیف کفر قرار داده شده است: «ویل للکافرین من عذاب شدید الذین یستحبون الحیاه الدنیا علی الـآخره»(ابراهیم/۲-۳). طبق این بیان، کافران کسانی‌اند که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند؛ وقتی امر دائر شود بین خواسته‌های دنیوی و آنچه برای آخرت آنان کارساز است، دنیا و لذت های زودگذرش را بر سعادت دائمی و ابدی آخرت ترجیح می‌دهند.
در این بخش از روایت، امام صادق (ع) به شیوه بیانی قرآن کریم، به عبدالله بن جندب می‌فرماید: «خوشا به حال کسی که نسبت به کافران حسرت نخورد برای آنچه از نعمت‌های دنیا و زیورهای آن به ایشان داده شده است! خوشا به حال کسی که آخرت را برگزید و در راه آن کوشش نمود! خوشا به حال آنکه آرزوهای دروغین فریبش نداد!». این روایت امام صادق (ع) همانند خطاب خداوند به پیامبر اکرم (ص) در قرآن است که می‌فرماید: «لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحیاه الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی؛ ای پیامبر، هرگز به متاع ناچیزی که به آنان در جلوه حیات دنیوی دادیم چشم آرزو مگشا و رزق خدای تو برتر و پاینده‌تر است»(طه/۱۳۱). البته باید توجه داشت که اینگونه خطاب‌های قرآنی در ظاهر به شخص پیامبر (ص) است، اما همانگونه که از ائمه اطهار (ع) روایت شده، اینها از باب «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره» و به قول خودمان، «به در می‌گویند تا دیوار بشنود» است.
گاهی انسان همین‌طور که چشمش باز است و به اطراف نگاه می‌کند و کارش را انجام می‌دهد، ضمناً بهره‌هایی را هم که دیگران در زندگی دارند، می‌بیند، این نگاه گذرا است؛ اما گاهی انسان به چیزی خیره می‌شود و تحت تاثیر آن قرار می‌گیرد. در آیه مزبور، خداوند می‌فرماید: «چشم‌هایت را به نعمت‌هایی که به دیگران داده‌ایم، ندوز، به این چیزها خیره نشو. اینها زر و زیور دنیا و بهره‌هایی است که به گروهی از مردم داده‌ایم تا آنها را بیازماییم.
بطور طبیعی همه مردم در استفاده از زندگی دنیا و نعمت‌های آن مساوی نیستند. همیشه به صورت تکوینی، چنین اختلافی وجود داشته و تا ابد هم وجود خواهد داشت. این موضوع دلایل گوناگونی دارد که در جای خود باید بحث شود. در هر حال وقتی نگاه انسان به نعمت‌هایی بیفتد که دیگران در اختیار دارند، ممکن است تحت تاثیر واقع شود؛ مثلاً ببیند که دیگران چه خانه‌هایی، چه ماشین‌هایی، چه باغ‌هایی و … دارند، اما خودش در خانه‌ای محقر اجاره‌نشین است، ماشینی ندارد، باغی ندارد و ده‌ها مشکل دیگر سر راه اوست. وقتی به اینگونه نعمت‌ها و ظواهر زندگی خیره می‌شود هوس در او ایجاد می‌گردد. وقتی هوس‌ها تشدید شد به دنبال این می‌رود که خودش هم به آنها دست پیدا کند، ابتدا می‌گوید از راه حلال آنها را به دست می‌آورم اما وقتی می‌بیند از راه حلال ممکن نیست به سراغ مشتبهات می‌رود و کلاه شرعی برای خودش درست می‌کند. بعد که می‌بیند با آنها هم کارش به جایی نمی‌رسد، مجبور می‌شود برای رسیدن به خواسته‌هایش صریحاً از در حرام وارد شود؛ مثلا برای رسیدن به زندگی بهتر، تا می تواند قرض می‌کند، برای پرداخت آنها تا جایی که ممکن است چک و سفته می‌دهد، بعد برای اینکه آبرویش نریزد قرض ربوی می‌کند یا خلف وعده می‌نماید و … در نتیجه به حرام مسلم آلوده می‌گردد. این مسیری است که افراد زیادی آن را پیموده‌اند؛ کسانی که چه بسا دستشان از همه چیز خالی بوده، اما در نتیجه همین هوس‌ها به ثروت‌های بادآورده دست پیدا کرده‌اند.
اگر انسان بخواهد به چنین گناهانی و چنان عواقب زشتی مبتلا نگردد، باید از ابتدا جلوی این سرچشمه گناه را سد کند، به ظاهر دنیا و مکنت دیگران خیره نشود بلکه به صورت گذرا به این مسائل بنگرد. درست است که اینها زیور و زینت زندگی دنیوی است، ولی چشم دوختن به آنها سبب محروم ماندن از زندگی بهتر و پایدار اخروی می‌گردد.

رضا جاودان
منبع: پندهای امام صادق (ع) به رهجویان صادق، استاد محمدتقی مصباح یزدی، صص ۴۱-۳۹