آواتار؛ کارگزار امپریالیسم لیبرال

به سختی ممکن است که فیلمی را ببینم ولی پیامها و استلزامات آن را مورد تحلیل قرار ندهم. آواتار نیز از آن دسته فیلمهایی است که مرا به تفکر عمیق واداشت چرا که با استقبال زیادی در عرصه …

به سختی ممکن است که فیلمی را ببینم ولی پیامها و استلزامات آن را مورد تحلیل قرار ندهم. آواتار نیز از آن دسته فیلمهایی است که مرا به تفکر عمیق واداشت چرا که با استقبال زیادی در عرصه بین المللی روبرو شده و به عنوان قهرمان دفاع از حقوق بومی و زیست محیطی شناخته شد. شاید به خاطر این تحسینها بود که من نیز با ذهنی باز به تماشای آواتار نشستم.
آواتار به مثابه آیینهای برای سیاستهای امپریالیستی امروز عمل می‌کند. این فیلم استعاره‌ای برای رویدادهای کنونی در افعانستان و آنچه در طول تاریخ به دست امپریالیسم سفیدپوست رخ داده به شمار می‌آید.
در این فیلم در ابتدا آشکار می شود که ارتش مهاجم سفیدپوست به دنبال گنجینه معدنی است که در زیر درختی قرار دارد که "ناوی" یعنی یک نژاد بیگانه بر روی آن سکونت گزیده است. بلندی این درخت چندین مایل بوده و هزاران خانواده ناوی را در خود جای داده است. ‏
یکی از شگردهای انسانها برای واداشتن ناویها به ترک آن درخت عبارتست از شبیه‌سازی فردی همانند ناویها با ‏DNA‏ انسانی. این شبیه‌سازی آواتار نامیده شد. "جیک سالی" همتای سفیدپوست، آواتار را تحت کنترل خود داشت. این امر اشاره ای است به استعمارگریهای اولیه اسپانیا و انگلیس که در آن وارد کردن مردان سفیدپوست از طریق ازدواج به خاندان سلطنتی بومی یکی از راهبردهای آشکار امپریالیستی محسوب می‌گردید. هدف لیبرالها از این کار عبارت بود از تصاحب زمین، طلا و زنان بومیها.
در فیلم مدنظر این آواتار درصدد خودشیرینی برای ناوی و تحت تاثیر قرار دادن آنها درراستای مهاجرت به جای دیگری برمی‌آید. واضح است که اگر آواتار در این زمینه موفق نشود، شرکت مقاطعه کاراز نیروهای نظامی میَ‌خواهد تا دست به کار شوند. مدیر شرکت مقاطعه کار که "جیووانی ریبیس" نقش وی را ایفا می‌کند، معتقدست "سهامداران شرکت از تصاویر رسانه‌ای قتل عام بومیان، آزرده می‌شوند، ولی آنها از پایین آمدن سهم بازار بیشتر متاثر می گردند و از این رو برای بیرون کردن بومیها عجله زیادی دارند".
درهر حال جیک نمی‌تواند ناویها را به ترک درخت ترغیب کند و ازطرف دیگر عاشق یکی از بومیان نیز می‌گردد. وی هرگز به بومیها هشدار نمی‌دهد که مورد تهاجم قرار خواهند گرفت. البته این مسئله تا زمانی است که نیروهای نظامی تهاجم خود را شروع می‌کنند و در این موقع جیک مجبور به اعتراض می‌شود.‏
ارتش از راه می‌رسد و با منفجر کردن درخت زندگی، ناویها آن را ترک می‌کنند و به ضدحمله متعارف دربرابر سفیدپوستان مهاجم دست می‌بازند. شماری از ناویها کشته می‌شوند ولی در نهایت جیک موفق می‌شود قبایل مختلف نژاد بیگانه را متحد ساخته و با فرماندهی وی، انسانهای سفیدپوست با شکست مواجه می‌شوند. رب النوع ناوی روح خود را برای همیشه به جسم آواتار منتقل می‌سازد و وی به قهرمان مقاومت و رهبر شناخته‌شده ناویها تبدیل می‌گردد. ‏
درمجموع این فیلم، کار ترسیم فرهنگ امپریالیستی که هیچگونه مشکلی با تاخت وتاز به زندگی وحشیان و فرزندانشان درراستای منافع تجاری ندارد را به خوبی انجام می‌دهد. دراین فیلم یک سفیدپوست بیگانه، ناویها را متحد ساخته و تکنولوژی جدیدی (اهلی‌سازی پرنده بزرگ) را برای شکست نیروهای سفیدپوست ابداع می‌کند. ایده نجات دهنده سفیدپوست برای برانگیختن اقلیتها به حکایت ناتمامی تبدیل شده است: گربه‌های وحشی، ذهنهای خطرناک، آخرین سامورایی، رقص با گرگها، گران تورینو، منطقه کور، می سی سی پی می سوزد؛ ولی این فهرست هنوز هم ناتمام به نظر می‌رسد.
البته من با این مسئله هم مشکل دارم که کار امپریالیستهای لیبرال با قهرمان شدن پایان می یابد. جیک برای نابودی جامعه بومیان توطئه چیده بود و هرگز یک دقیقه قبل از تهاجم، به ناویها اطلاع نداد که مهاجمان در راهند. وی کارگزار امپریالیسم لیبرال سفید بود و کار خود را به عنوان قهرمان داستان خاتمه داد.این فیلم به بتواره سازی درباره واکنش ناویها نیز دست می‌بازد. ازنظر ذهن سفیدپوست، تنها راه قابل تحسین برای یک جامعه مستعمره و تحتِ ستم عبارتست از وارد شدن در یک جنگ متعارف. حتی در این نسخه هالیوودی از مقاومت نیز واکنش بومیان، به همان معیار دوگانه بالاتر وفادار می‌ماند.
درواقع، اغلب مردمان تحت استعمار، استعمارگران را به واسطه یک جنگ متعارف شکست نداده‌اند بلکه بواسطه تاکتیکهای نبرد چریکی فرسایشی، مهاجمان را وادار به عقب نشینی ساخته و موجب گردیده‌اند تا استعمارگران اراده اشغالگری را از دست دهند.‏نهایتا اینکه در نسخه‌های هالیوودی از مقاومت استعماری، نیروهای بومی، مهاجمان را محاصره کرده و حتی بدون دست بند زدن برای رنجاندنشان، آنها را به کشور خود بازمی‌گردانند. ذهن سفیدپوست دوست دارد تا مقاومت تا این حد ملایم باشد، گرچه مهاجمان استعمارگر، غیرنظامیان، زنان و کودکان را قتل عام می‌سازند. در عمق تفکر سفیدپوستی، همین برایشان عادلانه است که سرزنش شده و به سرزمین خود بازگردند.‏این فیلم به خوبی تمایلات استعمارگرانه را به ترسیم می‌کشد، ولی در ترسیم صحیح مقاومت بومیان دربرابر استعمارگری، بسیار نامناسب عمل کرده است. در پایان من به این فیلم امتیاز پنجاه از صد را می‌دهم که نسبت به دیگر فیلمهای هالیوودی در این ژانر، نمره بسیار بالایی می باشد.‏

هکتور ای. چاوانا
مترجم: یعقوب نعمتی وروجنی