گسست شیوه های سنتی نمایش در ایران

جامعه ی ما، جامعه ای است سخت درحال گذر و تحول در همه ی ابعادش به سوی عصر مدرن و عصر ارتباطات نوین در این پروسه ی جابجایی سنت های نمایشی ما از این سیر تحول و حرکت بازمانده و باعث …

جامعه ی ما، جامعه ای است سخت درحال گذر و تحول در همه ی ابعادش به سوی عصر مدرن و عصر ارتباطات نوین در این پروسه ی جابجایی سنت های نمایشی ما از این سیر تحول و حرکت بازمانده و باعث شده است که تئاتر ما سخت دچار تقلیدزدگی بشود و بهترین آثار اجرا شده ی چند سال اخیر تقلیدهایی دست چندمی باشد از سبک ها و نمایش های تئاتر غربی و تئاتر ما در حوزه ی تخصص و تجربه ی اهل تئاتر باقی بماند.‏
نمایش های سنتی ایرانی تنوع گوناگونی را از انواع نمایش ها تشکیل می دهد که آنها را می توان در سه شکل کلی نقالی، تعزیه و سیاه بازی دسته بندی نمود.‏
اما آنچه شاخص و ویژگی این گونه نمایش ها است، روح مردمی آن است که توانسته از ریشه های عمیق اعتقادات، آیین، فرهنگ و تاریخ این ملت سر برآورد و رشد کند و تکامل یابد، و همزمان با تحولات تاریخ این سرزمین پرچمدار هویت این ملت باشد. در قرن اخیر به دلایلی که ذکر آنها خود مستلزم یک تحقیق جامع و گسترده است، سنت نمایشی ما از حرکت باز ایستاده که شاید عمده ترین دلایل آن را بتوان در موارد زیر خلاصه نمود:‏
‏۱) ظهور قشر جدید در نظام اجتماعی ایران به نام "روشنفکر" که اغلب برخوردی نزدیک با دنیای غرب داشتند و تحصیل کرده دانشگاه ها و کالج های آن بودند.‏
‏۲) نظام آموزشی جدید از جمله تاسیس دارالفنون چنانچه آورده اند اولین سالن تئاتر به سبک غربی در کنار این مدرسه تاسیس شد.‏
‏۳) رواج فرهنگ چاپ و نشر و روزنامه.
۴) عدم توجه پادشاهان به خصوص پادشاهان پهلوی نسبت به سنت ها و پیشینه ی فرهنگ این مرز و بوم و گرایش آنها به فرهنگ غرب به عنوان ناجی عقب ماندگی ایران.
۵) رواج فرهنگ مدرنیته در تمامی شئون جامعه ایرانی.
۶) آشنایی ایرانیان با فرهنگ و تمدن غرب.
۷) روی کار آمدن مناسبات جدید اجتماعی و سیاسی.
۸) آشوب های اجتماعی، سیاسی و عقیدتی در طول تاریخ این سرزمین.
۹) رشد شهرنشینی و گسترش مظاهر فرهنگ و تمدن غرب.
۱۰) تغییر مناسبات و کارکرد واحدهایی همچون خانواده، آموزش و...‏
‏۱۱) نوع حکومت جامعه ی ایرانی که بر پایه ی استبداد بنا شده و تک قطبی بود.‏
دلایل ذکر شده در بالا همگی باعث شدند که تحولات فرهنگی- اجتماعی جامعه ایرانی با قطع ریشه هایش با شتاب به سوی نظام فرهنگ غرب، با نگاه به افق های مدرنیته ی غربی و آرمان های آن در حرکت باشد.
اما امروزه که نزدیک به صد سال از آغاز این جریان می گذرد جنبش های نوینی سر برآورده که می کوشند سنت های گذشته را در قالب های گوناگون به کار گیرند و آنها را احیاء نمایند. اما در این میان بی شک چیزی تغییر کرده است و آن تجربه و نگاه آدم هایی است که از سنت بهره می جویند و آدم هایی که مخاطبین سنت ها هستند. در این نظرگاه دیگر سنت ها الزاما تجلیگاه اعتقادات و بازتاب احساسات یک ملت در یک قالب نیستند بلکه چهارچوبی است از قالب های گوناگون هنری، فرهنگی، اعتقادی و مذهبی و... که از تاریخ گذشته و یا از فرهنگ های دیگر باقی مانده است. دیگر آدم با نگرش و تجربه ی انسان عصر گذشته با آن برخورد نمی کند. چرا که انسان دوره ی پست مدرن- دوره ی تجلی دوباره ی سنت ها و تعامل سبک ها- انسانی است که از یک سو می کوشد جهانی بیندیشد و جهانی عمل کند و از سوی دیگر جزیی نگر و علاقمند خرده فرهنگ ها هست، که علیه هرگونه قطعیت گرایی و روایت کلان طغیان می کند و از پذیرش آن سرباز می زند و به هر چیزی در هرکجا چنگ می زند. در این نظرگاه هر شکل فرهنگی و سنتی گستره ی جهانی می یابد و هیچ یک را بر دیگری قطعیت و برتری نیست. این رویکرد جدید بی شک ما را وا می داردکه بازنگری دوباره ای داشته باشیم نسبت به قابلیت ها و ویژگی های منحصر به فرد سنت هایمان.‏