به یاد رضا کرم رضایی هنرمند بزرگ تئاتر و سینما

گاهی وقتی مطلبی می نویسم برای انتخاب تیتر مناسب با آن کم می آورم اما حالا چه آسان است زدن یک تیتر خوب برای درگذشت رضا کرم رضایی. البته از جهتی هم خیلی آسان نیست چرا که آنقدر تیترهای …

گاهی وقتی مطلبی می نویسم برای انتخاب تیتر مناسب با آن کم می آورم اما حالا چه آسان است زدن یک تیتر خوب برای درگذشت رضا کرم رضایی.
البته از جهتی هم خیلی آسان نیست چرا که آنقدر تیترهای گوناگون فکرم را پر کرده که در برگزیدن یکی از آنها به شک می افتم.
می خواستم تیتر بزنم که بزرگ مرد کوچک هم رفت. می خواستم تیتر بزنم:
«خدا حافظ همشهری» چرا که او هم مثل آباد» و اجداد من کرمانشاهی بود. می خواستم بنویسم «عیدت مبارک دائی» اما هر چه به او بیشتر فکر کردم بیشتر به این تیتر رسیدم که «هنرمند دوبار می میرد».
و رضا کرم رضایی هم بالا خره رضا شد به رضای خدا. خیلی وقت بود که بیماری تا وتوانش را ربوده بود کمتر دیده می شد و هر بار که می دیدمش ضعیف تر و نحیف تر می نمود و هربار با خود می گفتیم شاید این آخرین بار باشد که او را می بینیم ستون بدنش کم کم مثل دیارش «بیستون» شده بود. اما بی ستون پاهایش استواری بیستون را نداشت اما همش مثل فرهاد کوه کن تیشه به تقدیر می زد.
کرم رضایی امسال سفره هفت سین دلش را در «بیمارستان مهر» گسترده بود.
همه می دانستند که این آخرین سیزده ای است که به در می کند. باز هم دمش گرم که طاقت آورد و نوروز را تا به آخر گذراند. گفتم دمش گرم که هیهات دمش دیگر گرم نیست.
کرم رضایی همیشه از نظر جسمی مشکل داشت و به قول خود او چقدر سخت است که جسم هنرمند سدی شود برای ابراز هنر و او این سالهای اخیر چنین شده بود و همه توانش را گذاشته بود توی قلمش تا شاید اینطوری با تقدیر دست و پنجه نرم کند.
خدا را شکر که کتاب زندگی اش را نوشت و مثل خیلی از هنرمندان فقید آرزو به دل نرفت کتابی با عنوان همه «دوستان من» کتابی که می تواند الگوی خوبی باشد برای جوانان جویای نام سینمای امروز که می خواهند یک شبه ره صد ساله بروند.
کرم رضایی یک تئاتری حرفه ای بود که در سینما و تلویزیون هم حضور فعال داشت اما باز هم وقتی که با او هم کلا م می شدی نمایشنامه را به فیلمنامه ترجیح می داد، شاید چون تئاتر یک زندگی است و زنده است در حالی که او همیشه بیمار بود و به دنبال زندگی. در سینما کرم رضایی و بهروز وثوقی کنار هم شاهکار بودند و انرژی بسیار خوبی در پردازش شخصیت ها به هم می دادند و او پس از رفتن بهروز وثوقی از ایران، هرگز پارتنر خوبی چون او را تجربه نکرد و به رغم حضور در فیلم های خوبی چون نرگس، واکنش پنجم، در کمال خونسردی و یا سریال هایی نظیر سربداران و امام علی به اندازه توانایی هایش دیده نشد.
رضا کرم رضایی می نوشت، کارگردانی می کرد، بازیگر بود و مترجم متون آلمانی و نمایشنامه های با ارزشی از بزرگان آلمان ترجمه کرده است. وی نیم قرن فعالیت هنری داشت.
چهاردهم فروردین بالاخره قلب خسته اش پس از هفتاد و سه سال تپیدن استعفا داد و ایستاد. سه شنبه هفدهم اولین ماه سال ۸۹ راس ساعت ۹ صبح او را از تالار وحدت تشییع خواهیم کرد و پنجشنبه نوزدهم از ساعت سه تا چهار و نیم بعد از ظهر در مسجد النبی خیابان کارگر به یادش گردهم خواهیم آمد. مسجد النبی که معمولا کرمانشاهی ها مجالس ترحیمشان را در آنجا برگزار می کنند و به تازگی تنها وعده گاه تازه کردن دیدارها شده است. چرا که دیگر به جای «سلام» از یاران «خداحافظی» می کنیم.
روحش شاد و یادش گرامی.

نویسنده : هماگویا