چهارشنبهسوری به عنوان یک سنت دیرینه که با موضوعات گوناگون اجتماعی و فرهنگی در هم آمیخته است، موافقان و مخالفان فراوانی دارد اما بررسی آن بیتوجه به زمینههای روانشناختی …
چهارشنبهسوری به عنوان یک سنت دیرینه که با موضوعات گوناگون اجتماعی و فرهنگی در هم آمیخته است، موافقان و مخالفان فراوانی دارد اما بررسی آن بیتوجه به زمینههای روانشناختی و به ویژه ناخودآگاه گروهی و نمودگارهای باستانی کامل نخواهد بود. بد نیست به این موضوع از دیدگاه روانشناسی نیز نگاهی بیندازیم...
بهعنوان مقدمه باید متذکر شوم که اگر چهارشنبهسوری برای چنین مدتی طولانی (که نزدیک به سه هزار سال تخمین زده میشود) زنده مانده است، پس ریشه در امور مهم و ناخودآگاهی دارد و مانند همه جشنهای ملی از آنجا که میتواند نقشی در تقویت هویت ملی داشته باشد که با هویت اسلامیما نیز ناسازگار نیست، نیاز به بذل توجه دارد.
توجه به آتش و نور در همه اقوام هند و اروپایی از بدو تاریخ (و با توجه به اساطیر، از دوران پیش از تاریخ) سابقه طولانیدارد. در هندوستان، ایرلند، کشورهای اسکاندیناوی، آلمان و فرانسه نیز مراسمیشبیه به چهارشنبهسوری با افروختن آتش و پریدن از روی آن وجود دارد. به احتمال زیاد از آنجا که خاستگاه مشترک آریاییان، سرزمینی سرد با زمستانهای دیرپا و خورشید کمفروغ و شبهای دراز بوده است، آتش و نور اهمیتی ویژه یافته اما گذشته از این، آتش، معانی روانشناختی گوناگونی دارد که در اساطیر ملل هند و اروپایی آشکار میشود. بر پایه باروهای یونانیان باستان، پرومته، آتش را از خدایان دزدید و برای انسان به ارمغان آورد. خدایان به کیفر این کار، او را در بند کردند و هر روز زاغی درشت میآمد و بخشی از جگر او را میخورد. قدما آتش را با آگاهی و دانایی، منطبق دانستهاند؛ به این معنی که فرزندان میخواهند به اندازه پدران و استادان خود بدانند. معنای دیگر آن سرپیچی از فرمان بزرگترهاست. کودک میخواهد چون پدر باشد و از این رو دور از چشم پدر، فرمان او را برای دوری از آتش و بازی نکردن با آن نادیده میگیرد و با کبریت آتش برمیافروزد. در کودکان مبتلا به اختلال سلوک، وجه نافرمانبرداری اجتماعی از وجه آگاهی یافتن بسی بیشتر است و در تاریخچه مبتلایان به شخصیت ضداجتماعی نیز تمایل به بازی با آتش و آتشافروزی را بسیار میبینیم. این امر یعنی تمایل به سرپیچی از فرمان بزرگترها و دانستن به اندازه آنان، از عللی است که موجب میشود نصیحت پدر و مادر و بزرگترها و مقامات در نفی آتشافروزی چهارشنبهسوری در نوجوانان و جوانان در نگیرد و حتی لجاج آنان را بیشتر کند. آتش در عین حال نماد تمایلات غریزی، به ویژه عشق و هیجان شدید است. در اشعار شاعران ایران و جهان، از متقدم تا متأخر، از گرمای عشق، آتش عشق، عشقسوزان، فراوان یاد شده است: «آتش عشق است کاندر نی فتاد/ جوشش عشق است کاندر می فتاد... آتش است این بانگ نای و نیست باد/ هر که این آتش ندارد نیست باد» / مولانا
و یا: «از آن به دیر مغانم عزیز میدارند/ که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست» / حافظ
این نیز نکته دیگری است که نشان میدهد سر و کار داشتن با تمایل جوانان برای افروختن آتش در چهارشنبهسوری و پریدن از روی آن نیازمند آگاهی و بردباری و چارهجویی منطقی است. آتش در عین حال سرچشمه نور است و اگر شاعران گرانقدر ما به چشمه خورشید اشاره کردهاند به این معنی دلالت دارد. آتش آلودگیها را میزداید؛ هم میسوزاند و هم میزایاند. نمونهاش ققنوس، مرغ افسانهای اساطیر ایرانی و یونانی است که چون هزار سال عمر کند، آتشی برفروزد و در آن بسوزد و سپس از خاکستر آن دوباره زاده شود.
با توجه به این همه موضوعات آشکار و نهان درباره چهارشنبهسوری بدیهی است که هر رویکردی نسبت به آن بیتوجه به موضوعات عمیق روانپزشکی و روانشناختی و اسطورهشناختی ممکن است نتیجه معکوس به دست دهد کما اینکه ممانعت از برافروختن آتش و پریدن از روی آن در چند سال پیش موجب روی بردن جوانان به ترقه و فشفشه و مواد محترقه و منفجره و سلب آسایش عموم شد. شاید راه بهتر، پذیرش این آیین و مهار کردن آن با همراهی عموم باشد؛ به نحوی که این مراسم با نظارت و هماهنگی مسوولان شهری و همیاری عموم مردم به صورتی آرام و بیمخاطره انجام شود تا از سوءاستفاده ماجراجویان و افراد ضداجتماعی هم جلوگیری گردد.
دکتر فربد فدایی روانپزشک
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است