نفت طلاست اگر مدیریت آن با حکمت همراه باشد

تاریخ معاصر ایران قرابت بسیاری با نفت داشته است; درست از روزی که اولین قطره های نفت از چاه های مسجد سلیمان فوران کرد، تا به امروز تاریخ ایرانیان با نفت تنیده شده است و عرصه سیاست …

تاریخ معاصر ایران قرابت بسیاری با نفت داشته است; درست از روزی که اولین قطره های نفت از چاه های مسجد سلیمان فوران کرد، تا به امروز تاریخ ایرانیان با نفت تنیده شده است و عرصه سیاست و اقتصاد ایران با نفت عجین گشته است. شروع صنعت نفت به تدریج مظاهر مدنیت صنعتی و زندگی جدید را برای ایرانیان به همراه داشت و طبقه متوسط شهری نیز از میان کارکنان این صنعت شکل گرفت و در بسیاری از مراحل تاریخی، همین قشر متوسط شهری و صنف کارکنان صنعت نفت بودند که حضوری تاثیرگذار در صحنه های مختلف داشتند. هنوز جنبش قهرآمیز این قشر در قالب اعتصاب در صنعت نفت و همراهی با انقلاب اسلا می مردم در سال ۱۳۵۷ در اذهان جاری است. نفت، بهانه درگیری ناخواسته ایران در جنگ های اول و دوم جهانی شد تا سوخت ناوگان جنگی دول درگیر را تامین کند. همچنین به تبع این اوضاع، با اشغال ایران و تقسیم آن به شمال و جنوب، تاثیر نفت و سهم به سزای آن در شکل گیری تاریخ این سرزمین تداوم یافت. در حالی که «بلا» بودن نفت امروزه در اذهان بسیاری باز تولید شده است، اما شاید این سخن بخردانه ای نباشد که بگوییم نفت برای ایران بلاست. در حال حاضر در برخی افکار اینگونه ترسیم شده است که هر چند نفت در اختیار خود ماست، اما پول بی حساب آن در دستان دولت است و او را از قدرت و نظارت ملت بی نیاز کرده است، اگرچه در گذشته این شرکت های چند ملیتی و کشورهای خارجی بودند که مانع استقرار دموکراسی و استقلال ایران می شدند، اما امروزه پول نفت به کمک دولت آمده و مانع تحقق دموکراسی شده است و بنابراین تا پول نفت اقتصاد ایران را چندان دولتی کرده است که راه توسعه و اقتصاد غیردولتی به عنوان پیش زمینه های دموکراسی مسدود شده است. تصوراتی مبتنی بر این رویکرد، اگرچه ریشه در واقعیاتی انکارناپذیر دارد، اما حاصل برداشتی سیاسی در مواجهه با این موضوع است، در برداشت صرفا اقتصادی، تصور وضعیت کشور بدون نفت چندان سخت نیست، چه اگر پول نفت در این صدساله به فریاد مردم نمی رسید، به یقین، اوضاع کنونی ما شباهتی به وضعیت حال حاضر نداشت; عقب مانده تر بودیم و همین نیم بند صنایع موجود هم پا نمی گرفت. شهرهای ما نسبتی با مدرنیزاسیون برقرار نمی کردند.
فقر و فلا کت که به هر صورت در پنجاه سال اخیر در ایران زیاد نبوده، همین خیابانهای پاکیزه، خودروهای نسبتا نو، شهرهای نیمه مدرن، بناهای کم وبیش قابل اعتنا، ارتش نیرومند، آموزش در سطح وسیع، تحصیل کردگانی قابل تحسین، دولت مقتدر و بسیاری موارد دیگر از این دست را نمی داشتیم. در واقع، نفت و پول آن نیست که موجب عقب ماندگی نسبی ما شده است، بلکه عقب ماندگی ما، معلول هر علتی که باشد، بی گمان ارتباطی با چاه های بی زبان نفت نمی تواند داشته باشد. پیش از آنکه چاههای نفت سرباز کنند ما عقب مانده بودیم و این عقب ماندگی، دست کم از زمان صفویان تا اواخر دوره قاجار که نخستین چاه به نفت رسیده مشهود است. ما می توانستیم از همان صد سال پیش به این نتیجه برسیم که پول نفت را که ثروت خدادادی است، نباید تباه کرد. در واقع این نفت نیست که برای ما بلا ست، بلا ی ما را باید در وجود خودمان بجوییم و نه در چاه های نفت و گاز.
به همان درجه که نفت، ماهیتی اقتصادی دارد، ارتباطی تنگاتنگ با حقوق وسیاست پیدا می کند. کارشناسان توسعه بعضا مشکل توسعه نیافتگی ما را در بهره مندی از منابعی غنی همچون نفت وگاز می دانند، اما گویی حلقه اصلی در جایی دیگر مفقود شده است.
زمانی نفت وگاز کشور به بهره برداری می رسد که بخش خصوصی تامین کننده منابع در آمد و امرار معاش اکثریت مطلق مردم ایران باشد. اگر اعتبارات مالی صنعت، هنر، علم، دانشگاه ها، بانک ها و خدمات غیر دولتی شود، آنگاه درآمد و منابع نفت و گاز برای اعتلا ی مصالح کل کشور بکار گرفته خواهد شد. دموکراسی، نتیجه خصوصی سازی اقتصادی است که در آن دولت، صرفا مسوول نظارت به قانون و تامین امنیت است.

نویسنده : مجید سلیمی بروجنی