بارالها! چشمانم کم نور شده و دستانم بیتوان دیگر قدرتی برای برداشتن قدم در خویش نمیبینم از اینکه گاه باید به دری چشم بدوزم تا کسی نگاهی از روی لطف و محبت بر من بیندازد، احساس …
بارالها!
چشمانم کم نور شده
و دستانم بیتوان
دیگر قدرتی برای برداشتن قدم
در خویش نمیبینم
از اینکه گاه باید به دری چشم بدوزم
تا کسی نگاهی از روی لطف و محبت
بر من بیندازد، احساس درماندگی میکنم
پروردگارا! بینیازی از آن توست
از تو میخواهم تا واپسین لحظات زندگی
به من قدرتی عطا فرمایی که
دستهایم پرتوان
و قدمهایم استوار گردد
به گونهای که نیازمند نگاهی نگردم.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است