۲۸ دسامبر ۱۹۶۸ ـ فارسی دری و تاکید یعقوب لیث صفاری بر گفتن و نوشتن به فرسی

مورخان زبانشناسی به این نتیجه رسیده اند که منظور یعقوب لیث صفاری قهرمان ملی همه ایرانیان و ایرانی تبارها از رسمی ساختن دوباره زبان فارسی که در سال ۸۶۸ آن را در کرمان اعلام …

مورخان زبانشناسی به این نتیجه رسیده اند که منظور یعقوب لیث صفاری قهرمان ملی همه ایرانیان و ایرانی تبارها از رسمی ساختن دوباره زبان فارسی که در سال ۸۶۸ آن را در کرمان اعلام داشت و در سال ۸۷۵ میلادی با جزئیات بیشتر آن را باردیگر مورد تاکید قرارداد، بکارگیری همان لهجه ای بوده است که در دربار ساسانیان به آن تکلم می شد و مکاتبات رسمی به آن صورت می گرفت. از همان زمان این پارسی را "پارسی دری (پارسی دربار)" خوانده اند. مورخان تحولات زبان، این نتیجه گیری خودرا در نشست دسامبر ۱۹۶۸ (و در جلسه بیست و هشتم این ماه) اعلام داشتند.
یعقوب لیث در سال ۸۶۸ میلادی پس از آزاد کردن کرمان، پارسی را زبان رسمی همه ایرانیان اعلام کرده بود و گفته بود که از آن پس به زبانی که او نمی فهمد مکالمه و مکاتبه نکنند. زبان مکاتبات و مذاکرات رسمی از سال ۶۵۲ میلادی عربی بود، زیرا اعراب حاکمان شهرها بودند و زبان دیگری نمی دانستند و به ایرانیانی که عربی نمی دانستند و سعی در یادگرفتن آن نمی کردند «عجم به معنای گنگ» خطاب می کردند که هنوز هم این اصطلاح از میان نرفته است. یعقوب لیث اخطار کرده بود که از آن پس اگرکسی در قلمرو او جز به فارسی سخن بگوید و بنویسد شدیدا مجازات خواهد شد.
یعقوب که رهبری بزرگ و در تاریخ ایرانیان منحصر به فرد است ظرف دو سال هرات، بلخ، کابل و قندهار یعنی همه افغانستان امروز را که در آن زمان ایران خاوری (آریانا ـ ملک کیان) خوانده می شد از دست اعراب خارج ساخت و سا ل ۸۶۸ میلادی نیز کرمان و همه پارس را گرفت و به فتوحات خود ادامه داد. «محمد وصیف» پس از بازستانی هرات توسط یعقوب از اعراب، در ستایش از او اشعاری سروده که باقی مانده اند. فرق یعقوب با سایر ایرانیان استقلال طلب این بوده است که مطلقا حاضر به سازش و تماس با خلیفه بغداد نبود و اورا بیگانه می خواند، اما سایرین ــ جز مرداویز ــ اسما و ظاهرا خلیفه بغداد را رد نمی کردند.
پارسی دری که زبان اشعار فردوسی، رودکی، حافظ، سعدی، خیام، جامی، مولوی، نظامی و ... است به تدریج تکامل یافته است. این زبان فرزند پارسی میانه و نوه پارسی باستان است. زبانهای پشتو، بلوچی، کردی و اوستیایی (منطقه ای در قفقاز شمالی برادران پارسی دری و نوه های پارسی باستان هستند. پارسی دری را پارسی تاجیکی هم می گویند. زبانشناسان روس نوشته اند که پسوند «دری» به این سبب بکار برده می شود که نشان دهد که مردمان دره جیحون (آمو دریا) که فاصله ای زیاد از سرزمین های عربی داشتند این زبان را ازدست ندادند و به صورت امانت به سایر ایرانیان باز گردانیدند و واژه دری منسوب به این دره است.
پارسی تا دهها سال پس از یعقوب لیث عاری از واژه های عربی بود که بعدا به تدریج، نویسندگان و شاعران برای غنای کلام از زبان عربی واژه عاریه کردند. فردوسی تلاش بسیار کرد که این واژه های خارجی را از پارسی بزداید و تاحدی هم موفق شد. در میان کشورهای اسلامی اولیه، ایرانیان تنها ملتی هستند که زبان خود را حفظ کرده اند.
ایرانیان تاکنون چندبار تلاش کردند تا خط کتابت را هم تغییر دهند که به علت پیدایش خطاطان بزرگ و زیبا نویسی، ایجاد تغییراتی در شکل حروف عربی در فارسی نویسی (پیدایش رسم الخط فارسی)، همین خط را حفظ کردند و حرفه مّشاقی به معنای آموزگار خوشنویسی به وجود آمد. طبق بعضی روایات، رضاشاه (پهلوی اول) به اقتباس از اتاترک در صدد تغییر خط کتابت ایران بود ولی از مخالفت روحانیون شیعه بیم داشت و اگر وقایع شهریور ۱۳۲۰ پیش آمد نکرده بود شاید به تدریج دست به این کار هم می زد.