ظاهراً فرهنگنویسی برای زبان فارسی همزمان با فرهنگنویسی برای زبان عربی به دست ایرانیان انجام شده است. زبان حاضر ما (دری) در دورههای قبل از اسلام نیز به همین نام خوانده میشد. …
ظاهراً فرهنگنویسی برای زبان فارسی همزمان با فرهنگنویسی برای زبان عربی به دست ایرانیان انجام شده است. زبان حاضر ما (دری) در دورههای قبل از اسلام نیز به همین نام خوانده میشد. از دوره ساسانی مردم ایران در شمال، مغرب و جنوب، همه به زبان پهلوی سخن میگفتند اما در دوره اسلامی از زمان طاهریان و خصوصاً صفاریان، ما بسیار پیشتر از زبان «دری» استفاده میکردیم. در این دوره مردمی که در قلمرو زبان پهلوی میزیستهاند، به مناسبت نیاز به آموختن زبان «دری»، شروع به فرهنگنویسی کردهاند.به هر روی هنوز استفاده از عبارت فرهنگ، برای اشاره به کتابی که حاوی لغات است، کمی مبهم مینماید. در غرب برای کتابی که معنای لغات را بیان میکند از «Dictionary» و برای اثری که حاوی تعاریف و شرح و توضیح است و از نوعی جامعیت برخوردار میباشد «Encyclopedia» سود میجویند اما در ایران کمتر چنین نظمی به چشم میآید. در عهد قاجار و حتی کمی بعد در حوزهها و مدارس برای آموختن زبان فارسی، کتابی به نام «نصاب الصبیان» را مورد استفاده قرار میدادند که به نظم کشیده شده بود. در آنجا در مقابل فرهنگ (فارسی) عبارت «ادب» (عربی) را گذاشته بودند. به نظر میرسد هنوز ابهام این وجه تسمیه پابرجاست زیرا کتاب «دهخدا» لغتنامه خوانده میشود و اثر معین فرهنگ لغت.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است