افسردگی، یک بیماری روانی ناشی از اختلالات مغزی و سیستم عصبی نیست، افسردگی، یک انحراف عاطفی است. به عبارت دیگر، افکار منحرف و فریبآلود، مجموعهای از احساسات ، اعم از غم و …
افسردگی، یک بیماری روانی ناشی از اختلالات مغزی و سیستم عصبی نیست، افسردگی، یک انحراف عاطفی است. به عبارت دیگر، افکار منحرف و فریبآلود، مجموعهای از احساسات ، اعم از غم و اندوه، عدم اعتماد به نفس، بیتفاوتی و بیحوصلگی، خستگی و ضعف، ناامیدی و... را تحت عنوان افسردگی به دنبال میکشند و قربانی خود را به طرف خودکشی سوق میدهند. افکار غیرمنطقی، غیرواقعی و فریبآلود، میکروب و علت افسردگی هستند و چنانچه این افکار، تصحیح و اصلاح شوند، افسردگی نیز درمان خواهد شد.
● احساس طبیعی غم و اندوه
غم و اندوه ، یک عکسالعمل سالم و طبیعی در مقابل ضایعات، حوادث، ناامیدیها و تغییرات بد زندگی است که ما اغلب، آن را سرکوب میکنیم. ما برای حوادث اسفناک زندگی، برای بیماریها یا برای هر سختی و مشقتی که در زندگی با آن رو به رو میشویم دچار غم و اندوه میگردیم. ممکن است برای کاری که زمانی بر اثر ناپختگی و جوانی انجام دادهایم اکنون غصهدار شویم. متأسفانه بسیاری از ما، نمیدانیم حالت صحیح و سالم غصه خوردن چگونه است و چهطور باید با آن برخورد و چهطور آن را ارضا کرد و از دل بیرون راند. ما به خود ، اجازه گریه کردن نمیدهیم و غم و غصّه خود را انکار میکنیم. ما میترسیم اشکمان جاری شود و دردها را بیرون بریزیم. در نتیجه، این عواطف را در سینه حفظ کرده ، هیچ وقت از آنها فارغ نمیشویم. آنها با فشاری که روی فکر و قلب ما وارد میسازند، رفتار و اعمال روزمره ما را از مسیر طبیعی منحرف میسازند، بهگونهای که به عوارضی چون " افسردگی" دچار میشویم. روانشناسان معتقد میباشند که راه سالم برخورد با غم و اندوه، این است که: "هیچ وقت، فرصت گریه کردن را از دست ندهید." نسخه قطعی درمان: خداباوری، بینش خداباورانه و توحیدی میگوید که اگر تنها شَوم، باز هم خدا هست. او جانشین همه نداشتنهاست. شخص خداباور میگوید: "من دوستی شنوا، بینا، دانا و مهربان دارم که بر هر چیز تواناست و آن دوست و یاور خوب، برای ما کافی است." شناختدرمانی میگوید: " با پیش آمدن حادثهای ناگوار، آن را تعمیم ندهید و همیشه منتظرحادثه بدی نباشید. دلیلی ندارد که اتفاق گذشته، باز تکرار شود." اما بینش توحیدی میگوید: "خداباوری، حصار امنی است که هر که در پناه آن قرار گیرد، هیچ گزندی را توانای غلبه بر او نیست." شناخت درمانی میگوید: " کاملگرایی و همه چیز را در حد بهترین خواستن، مایه رنج است" و بینش توحیدی میگوید: "هر پدیده و شیئی در جهان، نابودشدنی است مگر آنکه رو بهسوی او دارد. هیچکس و هیچچیز جز او بهترین نیست و او تنها ربّ اعلی و سزاوار دوست داشتن و پرستیدن است." شناخت درمانی ممکن است نگرانی ما را از پارهای مسائل برطرف کند، ولی نمیتواند اضطراب و افسردگی را ریشهکن نماید. تنها خدا، صاحب و ناخدای این کشتی توفانزده است که میتواند انسان، این مسافر بیقرار- که گرفتار کشمکشهای درونی و بیرونی است - را آرام نماید. تنها برداشتن بینشهای غلط (نفی خدایان دروغین) ، موجب رستگاری نیست، بلکه باید بینش خداباورانه به دنبال آن، مطرح و جایگزین شود ، یعنی ارزشهای فطری و خدایی، جانشین الههها و ارزشهای دروغین شود.آنچه امروزه با عنوان برنامهریزی عصبی - کلامی تحت عنوان اداره مغز مطرح میشود، در اسلام، با فلسفه و مفهومی بسیار عمیقتر، عنوان شده است. اسلام میخواهد، ما ادارهکننده احساسات، عواطف، افکار و تمایلات خود باشیم، نه آنها مدیر ما.
● مذهب و خود ملامت گری
کلیه مذاهب میخواهند که ما انسانهایی شاد و سرشار از نشاط باشیم و یکدیگر را دوست بداریم. به هنگام خطاکاری، ایمان و اعتقادمان به ما میگوید ، چون انسانیم مرتکب اشتباه میشویم. ما باید خود و حتی کسانی را که علیه ما کارشکنی میکنند، ببخشیم.در انجیل آمده: "همسایهتان را چون خود دوست بدارید." این عبارت در آنِ واحد به دو نکته اشاره میکند: دیگران را دوست بدارید، اما خودتان را نیز دوست بدارید. به تعبیری " نه دیگران را سرزنش کنید و نه خود را."تمام مذاهب به این حقیقت پی بردهاند که آدمی، موجودی ضعیف است و با وجود تلاشهای فراوان، باز هم گاهی مرتکب گناه میشود. البته ممکن است بتواند رفتارهای اعتراض برانگیزش را به مقدار قابل توجهی کاهش دهد ، اما هرگز قادر نیست آن را کاملاً متوقّف کند. وقتی خداوند ، رفتار نادرست را بر ما میبخشد، آیا ما نباید با خویشتن مهربان و سخی باشیم؟ شما با پیروی از تعلیمات مذهبی خود، هیچ گاه دچار افسردگی ناشی از خود ملامت گری نخواهید شد. این، الگوی کاملی از همسویی مذهب و روانشناسی است؛ زمانی که در کنار یکدیگر قرار میگیرند
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است