بازاندیشی مفهوم انقلاب

انقلاب یک دگرگونی شدید در احوال یک ملت و کشور است که اوضاع کلی کشور به هم می ریزد و تغییر می کند. در انقلاب اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... تماماً به هم خواهد خورد و اوضاع …

انقلاب یک دگرگونی شدید در احوال یک ملت و کشور است که اوضاع کلی کشور به هم می ریزد و تغییر می کند. در انقلاب اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... تماماً به هم خواهد خورد و اوضاع و نظمی جدید جایگزین این اوضاع خواهد شد. برخلاف عقاید پیشین و دید سنتی نسبت به انقلاب که معتقد است انقلاب آنی و ناگهانی است، باید گفت هر انقلابی یک پشتوانه تئوریک، ایدئولوژیک و فکری برای خود دارد. این طور نیست که انقلاب یکجا و بدون زمینه سازی شکل گرفته باشد.
شاید طبع شدید و آتشین انقلاب توجیه گر این گونه اندیشیدن نسبت به انقلاب شده باشد، اما حدوث هر انقلابی مستلزم رهبر یا رهبرهای انقلابی، نابسامانی های اجتماعی، اعتراض های اجتماعی و خشونت های انقلابی در برابر نظام توتالیتر یا سیستم نابسامان است که باز همه اینها مستلزم زمان است که به بیداری توده مردم یا گروه درون یک سیستم بینجامد. انقلاب هر چقدر هم شدید باشد و توام با خشونت نمی تواند یکدفعه و ناگهانی صورت پذیرد، بلکه رهبران و روشنفکران یک جامعه به زمان نیاز دارند تا بتوانند یک انقلاب را ساماندهی کنند.
ارسطو در کتاب سیاست می نویسد ریشه انقلاب در اختلاف بین طبقه سرمایه دار و طبقه فقیر است. در اندیشه ارسطو عدم تساوی منافع در بین دو طبقه سرمایه دار و فقیر باعث انقلاب اجتماعی می شود. انقلاب ها معمولاً علیه کهنه پرستان، سنت پرستان، آریستوکرات ها، محافظه کاران، هواداران کلیسا و سلطنت طلب ها و برای آزادی توده مردم و رفاه بیشتر انجام می پذیرد.
مارکس به عنوان یکی از فلاسفه و نظریه پردازان انقلابی، انقلاب را ناگزیر می داند و تاریخ بشر را تاریخ جنگ طبقات و انقلاب می داند. مارکس انقلاب را چاره ناپذیر و ضروری می داند و آن را «لوکوموتیو تاریخ» می خواند.
مارکس انقلاب را ناشی از تکامل و پیشرفت نیروهای تولید کننده و عدم سازش و مخالفت آنها با نظام سیاسی و نتیجه بیداری توده ها برای براندازی نظام سرمایه داری و جانشین کردن نظام کمونیست به جای آن می داند.
مارکس معتقد بود طبقه سرمایه دار (فئودالیسم و بورژوا) حافظ وضع موجود است چون وضع موجود حافظ منافع آنها است و طبقه فقیر و کارگر(پرولتاریا) معترض به وضع موجود و خواستار براندازی نظام و وضع موجود است و این تضاد خواسته ها باعث بروز اختلافات شدید طبقات خواهد شد و به انقلاب های خونین ختم خواهد شد.
● انقلاب پیوسته
اصطلاح انقلاب پیوسته از اصطلاحات انقلابی کارل مارکس است که به این طریق انقلاب طبقه پرولتاریا و جنگ طبقات را در طول تاریخ توجیه و تشریح می کرد و برای نخستین بار در رساله «خطاب به جامعه کمونیست ها» از آن استفاده کرد. اما اصطلاح انقلاب پیوسته بیشتر یادآور«تروتسکی» فیلسوف و نظریه پرداز بزرگ مارکسیسم و انقلاب کمونیستی شوروی است.
شهرت نظریه انقلابی انقلاب پیوسته مارکس به نام تروتسکی به این دلیل است که تروتسکی از ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۶ میلادی به شرح و بسط این نظریه پرداخت و آن را گسترش داد.
تروتسکی معتقد بود بورژوازی روسیه نمی تواند انقلاب خود را به پیروزی برساند و این طبقه زحمتکش و پرولتاریاست که می تواند انقلاب خود را به انجام برساند. این انقلاب باید با روند پیوسته از وضعیت و مرحله بورژوا دموکراتیک وارد مرحله انقلاب - پرولتاریا شود، و برای رسیدن به انقلاب پرولتاریا طبقه زحمتکش و کارگر باید از کشاورزان هم کمک بگیرد. در این موقعیت است که دهقانان توسط ایدئولوژیست های مارکسی مخصوصاً شخص تروتسکی بهره برداری ایدئولوژیک می شوند و از آنها استفاده ابزاری می کنند. کشاورزان در این مرحله که پرولتاریا و تئوریسین های پرولتاریا نیاز به انقلاب پرولتاریا دارند به جمع پرولتاریا اضافه و وارد این جنبش می شوند.تروتسکی معتقد است بعد از پیروزی انقلاب پرولتاریا و در آینده کشاورزان در برابر انقلاب پرولتاریا و سیاست های جمع باورانه کولکتیویسم به مقاومت و مخالفت برخواهند خاست. نظر تروتسکی بر این است که برای غالب شدن بر اعتراض و مقاومت کشاورزان در برابر انقلاب پرولتاریا باید از دیگر انقلاب های اروپایی که به تاثیر از انقلاب روسیه به جنبش و پیروزی رسیده اند، مدد گرفت. در این نظریه تروتسکی یک روند پیوسته انقلاب را که انقلاب روسیه منشاء آن است و به دیگر کشورهای اروپایی منتقل خواهد شد، یک فرآیند یگانه و پیوسته و انقلاب پیوسته می داند. این نظریه منشاء سیاستی شد که بعد لنین در پیش گرفت و معتقد به انقلاب جهانی مارکسیسم به رهبری شوروی شد.

قیصر کللی