در جست‌وجوی حقیقت

کتاب طلوع فلسفه اشراق به تحلیل و معرفی زندگی شیخ اشراق و آثار او پرداخته است. این اثر ابداعات فکری شیخ اشراق و پیامدهای فلسفه اشراق در تفکر سایر فیلسوفان را مورد تجزیه و تحلیل …

کتاب طلوع فلسفه اشراق به تحلیل و معرفی زندگی شیخ اشراق و آثار او پرداخته است. این اثر ابداعات فکری شیخ اشراق و پیامدهای فلسفه اشراق در تفکر سایر فیلسوفان را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و می‌کوشد با ارجاع مستقیم به آثار وی و بخصوص حکمه‌الاشراق که آخرین اثر اوست دیدگاهی کلی ازفلسفه اشراق را ترسیم نماید. دکتر عزیزالله افشار کرمانی استاد دانشگاه این کتاب را به رشته تحریر درآورده است. کتاب مذکور بزودی وارد بازار می‌شود. دکتر افشار کرمانی چکیده ای از کتاب طلوع فلسفه اشراق را پیش از انتشار در اختیار گروه اندیشه قرار داده‌اند که در پی می‌آید.
شیخ اشراق بر خلاف بسیاری از فرق و مکاتب که خود را واجد همه حقایق می‌دانند و به کسانی که خارج از قلمرو عقاید آنها قرار می‌گیرند به دیده تحقیر و رد می‌نگرند، او معرفت و دانایی را مختص به هیچ قوم و دسته‌ای نمی‌داند و معتقد است هر ملتی در هر برهه‌ای از زمان به اندازه تلاش و کوشش خود و ریاضتی که در راه کشف حقیقت می‌کشد به مدارجی از معرفت دست می‌یابد. البته خداوند که منشأ هرگونه حقیقتی است هرگز نسبت به بندگان خود تجلی ندارد و این بندگان هستند که می‌بایست حقایق را کشف کنند و از باران بی‌پایان حقیقت که همواره بر کویر خشک جان آدمیان می‌بارد سرزمین جان خود را سرسبز و شکوفا سازند. شیخ در مقدمه حکمهٔ‌الاشراق می‌نویسد: هر نفس جست‌وجوگری کم یا بیش از نور خداوندی بهره‌ور است و هر کس که می‌کوشد کم یا بیش یافته‌ای دارد. پس علم اختصاص به هیچ قومی ندارد تا پس از آن قوم درهای ملکوت خداوندی بسته شود و از افزایش علم جلوگیری شود. بلکه بخشنده علم که در افقی روشن قرار دارد از اینکه بندگان بر نهان‌های این جهان دسترسی پیدا کنند، تجلی ندارد. آری بدترین روزگار زمانه‌ای است که تلاش‌ها متوقف شود و جریان افکار از حرکت بازماند و راه کشف بسته شود و مسیر رویت حقیقت سد گردد (حکمهٔ‌الاشراق ص۹ و ۱۰).
سهروردی به انسان‌ها به عنوان جویندگان راه حقیقت می‌نگرد گویی آدمیانی که گام به این جهان خاکی می‌گذارند از همان اولین لحظه حیات احساس می‌کنندکه گمگشته‌ای در این عالم خاک دارند که تا آن را نیابند آرام نمی‌گیرند آن مطلوب که همه در جست‌وجوی یافتن وی هستند حقیقت است. پس سهروردی حقیقت را ملک مشاع آدمیان می‌داند وگرچه به شریعت اسلام معتقد و پایبند است اما از هر کس و از هر جا سراغ حقیقت را می‌گیرد. بر این اساس است که سهروردی در تمدن‌های بزرگ پیشین از هند، مصر، بابل، یونان، ایران و کلیه ارض مسکون سراغ حقیقت را می‌گیرد گویی که حقیقت گم شده او چنان درخشان و عظیم است که در زمان و مکان خاصی محصور نمی‌شود بلکه سراپای تاریخ و وجوه انسان و هستی را فراگرفته است. بر این اساس سهروردی فلسفه را مختص به قوم خاصی نمی‌داند و برخلاف بسیاری که گمان می‌کردند فلسفه میراث ارسطو و یونان است او فلسفه را میراث بشریت و به عبارتی دیگر میراث پیامبران الهی می‌داند. او ادریس پیامبر و شیث را جزو بانیان اولیه فلسفه می‌داند و معتقد است پیام اصلی پیامبران الهی رهایی از عالم جواس و رسیدن به باطن یا غیب این جهان است و این کشف باطن جز با تأمل و تفکر امکان ندارد بنابراین پیامبران آمده‌اند تا به انسانها بیاموزند که در آینه عالم جسم حواس پنجگانه و در آینه جان خود باید حقیقت بیکران یا خداوند را یافت و هرکس آن بیکران را در این موجودات گرانمند نیابد به ادیان الهی ایمانی ندارد و به حقیقت برتر کافر است و راه اصلی زندگی را گم کرده است. به نظر شیخ اشراق بنیان جامعه انسانی و دوام آن و اساس فضیلت و معنویت بر این رابطه درونی میان باطن این جهان و جان آدمیان بنا شده است. بنابراین باران رحمت خداوند و ارزش‌های ماورائی در همه گستره تاریخ از راه روزن جان انسان‌هایی که همان حکیمان و اولیای بزرگ الهی هستند به جامعه بشری سرازیر می‌شود و مادامی که انسانی هست و فضیلتی برپاست و جانی شیفته حقیقت است اشخاصی هستند که این جریان معنویت و فضیلت را راهبری می‌کنند و آدمیان را با دلیل و حجت و با رأفت و رحمت به حقیقت می‌خوانند. پس یک جریان بزرگ و اصلی در همه تاریخ وجود دارد که مبشر و راهنمای به حقیقت است و اگر میان متفکران و حکیمان بزرگ در ادوار تاریخ اختلافی به نظر می‌رسد این اختلاف ناشی از به کار گرفتن الفاظ مختلف است. بعضی به وضوح و روشنی سخن گفته‌اند و عده‌ای به ابهام و پوشیدگی. بعضی یافته‌های خود را به زبان همه کس فهم بیان کرده‌اند و عده‌ای زبان و اصطلاح خاص وضع کرده‌اند. اما اگر از ظاهر الفاظ بگذریم و به مدعای آنها بنگریم همه به دنبال یک حقیقت‌اند. براساس همین مبناست که شیخ اشراق اختلاف در میان متفکران را امری عرضی و فرعی محسوب می‌کند و اصل را بر وحدت و اشتراک در فکر می‌داند و حتی معتقد است خورشید حقیقت با تعدد مظاهر و شعاع‌های آن تعدد نمی‌یابد شهر حقیقت و معرفت واحد است گرچه راه‌های ورود به آن متعدد است (حکمهٔ‌التصوف – ص ۱۰۲)

دکتر عزیزالله افشار کرمانی