ایران‌هراسی در جهان عرب!

نظامهای عربی درباره سه کشور - از این جهت که کدامیک از آنها دشمن یا دوست جهان عرب هستند - اختلاف نظر دارند. آن سه کشور عبارتند از : آمریکا ، اسرائیل و ایران. از زمان تاسیس رژیم صهیونیستی …

نظامهای عربی درباره سه کشور - از این جهت که کدامیک از آنها دشمن یا دوست جهان عرب هستند - اختلاف نظر دارند. آن سه کشور عبارتند از : آمریکا ، اسرائیل و ایران. از زمان تاسیس رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین ملتهای عربی همواره اسرائیل را به عنوان “دشمن” شناخته اند. آمریکا و کشورهای غربی نیز از نظر دشمنی با جهان عرب در درجه بعد قرار داشتند زیرا به تاسیس رژیم صهیونیستی و بقای آن تا امروز کمک کرده اند.‌اما موضوع جدید اینست که اخیرا برخی از دولتهای عربی از ایران می هراسند تا جایی که به جای اسرائیل ، ایران را بزرگترین تهدید منطقه می نامند. این در حالیست که انقلاب اسلامی ایران نظام شاهنشاهی را - که هم‌پیمان و دوست صمیمی اسرائیل در منطقه بود - سرنگون کرد.‌
‌ همه می دانند که تاسیس رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین بزرگترین بلایی بود که بر جهان عرب نازل شد و آبروی از دست رفته ملتهای عربی جز با زوال این رژیم نامشروع باز نمی گردد. نقش آمریکا و اروپا در تحمیل این رژیم به منطقه روشن و آشکار است. اروپا از قرنها پیش عملا دشمن شماره یک یهودیان بود و اروپاییها همواره مصائب و رنجهای فراوانی را بر یهودیان تحمیل کرده اند. آخرین جنایتی که اروپا در حق یهودیان مرتکب شد هلوکاست بود که در جنگ جهانی دوم و توسط نازی ها انجام شد و بهانه ای به صهیونیستها و اروپاییها برای اشغال فلسطین به عنوان وطن ملت یهود فراهم کرد. بدین ترتیب اروپایی ها با یک تیر دو نشان زدند : نخست اینکه با تاسیس رژیم صهیونیستی در قلب جهان عرب ، عربها را به دو بخش تقسیم کردند و دوم اینکه از دست یهودیها راحت شدند و البته اروپا احتمالا هنوز هم کینه تاریخی نسبت به یهود را در دل دارد. اما آمریکا از همان آغاز تاسیس رژیم اسرائیل از آن پشتیبانی و محافظت کرد تا جایی که به مهمترین قدرت منطقه تبدیل شد.‌‌ در مرحله بعد موضوع ایران مطرح می شود که در نظر برخی از دولتهای عربی دشمن جدیدی در منطقه است. کسانی که ایران را دشمن می نامند چنین استدلال می کنند که اولا ایران بخاطر دستیابی به انرژی هسته ای خطری برای امنیت جهان عرب است و ثانیا قدرت یافتن ایران به گسترش مذهب تشیع در منطقه خواهد انجامید.‌
آنها همچنین حمایت ایران از جنبشهای مقاومت فلسطین و لبنان - که مخالف سازش هستند - را نوعی تقابل با استراتژی خود مبنی بر مذاکره با اسرائیل می دانند. حال آنکه استراتژی مذاکره از زمان توافقنامه اسلو (۱۹۹۳م) تاکنون هیچ دستاوردی برای فلسطینیها نداشته است. تمام دیدارها ، کنفرانسها و تماسها در جهان عرب بر همین محورها انجام می شود و برای یک ناظر یا تحلیلگر سیاسی مستقل بسیار دشوار است که سرانجام و نتایج این دیدارها را پیش بینی کند.‌
‌ امروزه موضوع ایران به مهمترین نگرانی برخی از دولتهای عربی تبدیل شده است. در این باره بهانه هایی نیز به شدت مطرح و تبلیغ می شود. اما این تبلیغات ضد ایرانی کاملا سوال برانگیز است : براستی هدف از مطرح کردن ایران به عنوان خطر احتمالی برای دولتهای عربی چیست؟‌
دشمنی دولت قبلی آمریکا با ایران روشن بود. جرج بوش ایران را محور شر می نامید. اوباما نیز حتی اگر بخواهد نمی تواند به این زودیها از سیاستهای ضد ایرانی دست بردارد. تا وقتی که نظام اسلامی در ایران قدرت دارد و ایرانیها به تقویت نیروهای نظامی و مدنی خود می پردازند و تا وقتی که ایران با اسرائیل مخالفت می کند دشمنی آمریکا با ایران ادامه خواهد داشت. دعوت اوباما از ایران ، حماس و حزب الله برای مذاکره نیز تنها یک مانور تاکتیکی است. وگرنه دعوت از یک فرد برای گفتگو به شرط کوتاه آمدن از همه اصولش چه معنایی می تواند داشته باشد؟! وقتی اوباما گفتگو را مشروط به سازش با اسرائیل می کند معنایش اینست که اساسا در پی گفتگو نیست.‌‌ بی شک یکی از علل هیاهوی غربیها علیه برنامه هسته ای ایران اینست که در نظر غربیها دستیابی کشورهای اسلامی و عربی به تکنولوژی هسته ای - حتی از نوع صلح آمیز آن - ، یک خط قرمز است که ایران از آن عبور کرده است. غربیها در این باره از یک سو نگران اسرائیل هستند و از سوی دیگر می خواهند به غارت ثروتهای کشورهای اسلامی و عربی بویژه نفت ادامه دهند. همچنین بسیاری از غربیها به این نتیجه رسیده اند که “اسلام” خطری برای “تمدن غرب” به شمار می رود.‌‌ بنابراین اینکه غربیها دولتهای عربی را از گسترش مذهب تشیع در منطقه می ترسانند نیز تنها بهانه ای برای تفرقه افکنی میان عربها و ایران است تا منطقه همچنان در تنش باقی بماند و غربیها از آب گل آلود ماهی بگیرند.‌‌ اما واقعیت اینست که بزرگترین خطری که در کمین کشورهای عربی و اسلامی است همانا تفرقه ، اختلاف و یکجانبه گرایی است.‌

نویسنده : موسی راغب‌
ترجمه و تلخیص : ملکی
منبع :www.moheet.com