ریشه یابی واژه های فارسی

▪ فرزانه دانستن از ریشه زان (به معنی فهمیدن، شناختن، درک کردن) است که شکل قدیمی تر دان می باشد. ریشه زان در واژه های کردی (زانین: دانستن) و بلوچی (زان: دانستن) وجود دارد. دانا، دانش، …

▪ فرزانه
دانستن از ریشه زان (به معنی فهمیدن، شناختن، درک کردن) است که شکل قدیمی تر دان می باشد. ریشه زان در واژه های کردی (زانین: دانستن) و بلوچی (زان: دانستن) وجود دارد.
دانا، دانش، فرزانه... از این ریشه می باشد.
▪ ناهار
آهار به معنی «خورش، غذا و چیزی خوردن» می باشد، آهار در واژه ناهار «غذا نخورده، گرسنه» وجود دارد.
روستایی زمین چو کرد شیار
گشت عاجز که بود بس ناهار
دقیقی
نهار «چیزی نخوردن از بامداد باشد تا مدتی از روز»
ناهار (نا+ آهار لفظا: بدون خورش) به معنی «غذایی که در وسط روز خورند».
ناهاری «چیز اندک را گویند که کسی در بامداد خورد، صبحانه».
بامدادانت دهد وعده به شامی خوش
شامگاهانت دهد وعده به ناهاری ناصر خسرو
▪ پدر
پدر از دو جز پ و در ساخته شده است که پ از ریشه پای به معنی «پاییدن، محافظت کردن» به وجود آمده است، و پسوند در، که روی هم لفظا، پدر به معنی حامی، پاینده و پشتیبان، می باشد.
▪ بابا، بابک
بابا؛ این واژه با «پاپ، پاپا ]۱[» در زبان های اروپایی قابل مقایسه است. پاپا به معنی «پدر، خوراک» می باشد. پپه به معنی «نان» به زبان اطفال از این کلمه است. این واژه نیز به مانند پدر، از ریشه ی پای به معنی «پاییدن، محافظت کردن» به وجود آمده است.
دانشمندان معتقدند این کلمه از زبان کودکان گرفته شده است. در بیشتر زبان های دنیا دارای تلفظ و املای بسیار نزدیک به هم می باشد.
گفت بابا چه زیان دارد اگر
بشنوی یکبار تو پند پدر نظامی
طفل تا گیرا و تا پویا نبود
مرکبش جز شانه بابا نبود مولوی
قدر بابا آن زمان دانی که خود بابا شوی.
بابک؛ پرورنده و پدر را گویند.
بابک از دو جزء باب (پاپ) «پدر»+ک (پسوند دال بر عزت و محبت) ساخته شده است بابک، پاپک یعنی پدرجان.
پسر گفتش ای بابک نامجوی
یکی مشکلت می بپرسم بگوی سعدی
شادمان، پشیمان، بهمن، دشمن
مصدر منیدن از ریشه من به معنی«اندیشیدن، فکر کردن» می باشد. این ریشه در واژه های هومن، هومان، بهمن (به+من) «اندیشه نیک» و دشمن (دش ]۲[+ من) «اندیشه بد» وجود دارد.
مان که در جزء دوم شادمان و پشیمان دیده می شود نیز از همان ریشه من است.
پشیمان از پس (سین به شین مبدل شده) و از مان (منش) ترکیب یافته است، لفظا: سپس اندیش، به معنی نادم، متأسف. پژمان صورت مخفف پشیمان است.
از و فر و بختم به سامان بود
و یا دل ز کرده پشیمان بود / فردوسی
هر چه گفتیم، جز حکایت دوست
از همه گفته ها پشیمانیم / سعدی
چوپان، شبان ]ش/ش[
چوپان هم ریشه ی شبان، در زبان پهلوی شوپان نگهبان گوسفندان و گاوان.
«چ» و «ش» مبدل هم هستند. جزء نخست چوپان و شبان، به معنی حیوانات اهلی است.
«پان» و «بان» که به معنی نگاه دارنده است از ریشه ی پای به معنی «پاییدن، نگهبانی کردن» به وجود آمده است. پس اصل لفظ به معنی «نگاهدارنده حیوانات اهلی» است.
شبان از کلمه شب مشتق نمی باشد بلکه از ریشه «فشو» اوستایی است و با کلمه چوپان نیز هم ریشه است.
گوسپند از برای چوپان نیست
بلکه چوپان برای خدمت اوست/ نظامی
اجل سگ که رسد نان چوپان خورد.
چوپان بد داغ پیش آورد.
رسم بر این بوده است که هرگاه در مسافتی دور حیوانی سقط می شده چون نقل لاشه آن سخت بوده، ساربان یا چوپان داغ حیوان را بریده و به صاحب آن می برد تا ثابت کند که حیوان مرده است و آن را نفروخته اند.
چوپان خائن، گرگ است.
چو سگ در رمه گشت بزغاله گیر
شبان گو به سگ زن نه بر گرگ پیر سعدی
▪ پادگان، بایگانی
پادگان ( پاد+ گان (پسوند نسبت و حفاظت) روی هم به معنی محافظ؛ امروزه پادگان به معنی ساخلو ]۳[، گروهی از سربازان که در مکانی جای گزیده و به حفظ و نگاهبانی آن گماشته شده باشند.
پادگان و بایگان ]۴[ (نگاهدارنده) مرکب از: پاد و پای (از مصدر پاییدن با ریشه پای به معنی «نگهداری کردن و محافظت کردن») و گان (پسوند نسبت و حفاظت) می باشد که روی هم به معنی محافظ.
بایگانی کردن یعنی نگهداری و ضبط کردن.

سلیمان مختاری