کارآفرینی معمولا، ولی نه همیشه، شامل به وجود آوردن ارزشی نوین است. مفاهیم «نو» و «ارزش» البته نسبی و مبهم هستند. منظور از ایجاد ارزش هم معمولا (ولی نه همیشه) ایجاد ارزش اقتصادی یا …
کارآفرینی معمولا، ولی نه همیشه، شامل به وجود آوردن ارزشی نوین است. مفاهیم «نو» و «ارزش» البته نسبی و مبهم هستند. منظور از ایجاد ارزش هم معمولا (ولی نه همیشه) ایجاد ارزش اقتصادی یا همان ثروت است. کارآفرینی معمولا (ولی نه همیشه) شامل تحمل ریسک است که «ریسک» هم مفهومی نسبی و مبهم است.
برای رخ دادن پدیده کارآفرینی لازم است فرصتی پدید بیاید و معمولا شخص یا اشخاصی لازم است آن فرصت را تشخیص دهند و شخص یا اشخاصی لازم است از آن بهرهبرداری کنند. البته «فرصت» مفهومینسبی و مبهم است. کارآفرینی معمولا شامل به وجود آمدن سازمانی جدید است که این سازمان معمولا ارزشافزا است. برای بهرهبرداری از فرصت معمولا باید منابع لازم گردآوری شوند.
تعریف کارآفرینی با پیچیدگیهای بسیاری همراه است. ممکن است در خیلی سخنرانیها و نوشتهها ببینید که نویسندهها و سخنرانان طوری صحبت میکنند که گویا تعریف کارآفرینی و تفاوت آن با مدیریت معمولی یا سنتی کاملا روشن است. اما واقعیت این است که در مقالات علمی که تعاریف مورد موشکافی قرار میگیرند، توافقی روی تعریفی از کارآفرینی وجود ندارد.
کارآفرینزاده میشود یا تربیت میشود؟ این بحثها هم همواره مورد بحث بوده و هست. امروزه دیگر تقریبا هیچکس قبول ندارد که کارآفرینی به هیچ وجه قابل یادگیری نباشد. اما اینکه چگونه یاد گرفته میشود بحث مهمیاست.
خیلی دانشگاهها رویکرد «آموزش درباره کارآفرینی» داشتهاند و نه «آموزش برای کارآفرینی» و در نتیجه زیاد هم تربیت کارآفرین را هدف قرار ندادهاند.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است