من زمین را دوست می‌دارم!

من زمین را بسیار دوست می‌دارم نه بدان واسطه‌ که سرسبزی جنگل‌ها و شکوه دریاهایش حلاوت بهشت را و گرمای بیابان‌هایش هرم جهنم را در خاطر زنده می‌کند. زمین را بدان سبب دوست می‌دارم …

من زمین را بسیار دوست می‌دارم نه بدان واسطه‌ که سرسبزی جنگل‌ها و شکوه دریاهایش حلاوت بهشت را و گرمای بیابان‌هایش هرم جهنم را در خاطر زنده می‌کند. زمین را بدان سبب دوست می‌دارم که میعادگاه من با بندگان خاص خدا بوده است. بندگانی که نزد خداوند مقرب‌ترینند و عزیزترین.
چند صد سال از آخرین دیدار من با زمین می‌‌گذشت. در مقام تسبیح ایستاده بودم که به رفتن امر شدم. در رد و قبول مردد نبودم که سرشت من همه به اختیار ذات حق عمل می‌کند. سوال کردم: «آیا او همان پیامبری است که به زکریا وعده داده شده بود؟» پاسخ شنیدم که «یحیی پسر زکریا او را یاری خواهد کرد».
من زکریا را بسیار دوست می‌داشتم که بنده‌ی برگزیده‌ی خدا و پیامبر او بر زمین بود، و آن روز که در محراب عبادت بسیار گریست و از خداوند خواست که پسری به او عطا کند خلف و صالح تا وارث آل یعقوب بعد از او باشد، من پیغام بر استجابت دعایش بودم: «ای زکریا همانا تو را بشارت می‌دهیم به فرزندی که نامش یحیی است». ۱
یحیی را بسیار دوست می‌داشتم نه فقط بدان سبب که شاهد تولدش بودم و مصدق نبوتش، که مقرر شده بود او یاری دهنده‌ی پیامبری عظیم‌الشان باشد. پیامبری که من بشارت دهنده‌ی تولدش بودم و خداوند بر او سلام فرستاد در آن هنگام که از بطن مادر زاده شد و هنگام که وفات یافت.
و خداوند مرا به سیرت خویش آراست و به زیباترین صورت نزد مریم که در مشرق بیت المقدس دور از خانواده‌ی خویش به عبادت مشغول بود، فرستاد. مریم به من نگاه نکرد. آهسته گفت: «من از تو به خدای رحمان پناه می‌برم».
خداوند به روح مجسم من قدرت بیان بخشید.
- من فرستاده‌ی خدای توام ای مریم. آمده ام تا به امر او تو را فرزندی ببخشم بسیار پاکیزه و پاک سیرت.
شرمگین و ترس‌خورده گفت: «چگونه ممکن است؟ در حالی که دست هیچ بشری به من نرسیده است؟»
سر به آسمان بلند کرد و دوباره گفت: «من کار ناشایستی نکرده ام». ۲
سر افکنده از ناتوانی فرشته خویی خویش، من نیز سر به آسمان بلند کردم. پس خداوند در من با زبان بی نیاز خویش با او سخن گفت: «این کار بر من بسیار آسان است مریم و این پسر، آیت بزرگ و رحمت واسع من بر خلق خواهد بود و قضای الهی بر این قرار گرفته است». اگر اراده‌ی الهی خداوند که «کن فیکون» بر مریم نمایان نشده بود، برای من ممکن نبود به باور مقدس او راه یابم که او بنده‌ی پرهیزگار خدا بود. این چنین مریم مقدس به تقدیر مقدر الهی بار برداشت و برای اینکه از سرزنش قوم جاهلش در امان باشد امر شد به خلوت گزینی و دوری.
من مریم را بسیار دوست می‌داشتم نه فقط بدان سبب که در آن بیابان گرم و سوزان بسیار صبر ‌کرد و بسیار تسبیح ‌گفت، که او را بانوی برگزیده‌ی خدا دیدم و مادر طفلی که عن‌قریب شرف نبوت می‌یافت.
و آن زمان که درد زاییدن مریم را فرا گرفت زیر درخت خرمایی نشست و نالید که «ای کاش پیش از این مرده بودم». به اذن خداوند او را گفتم تا غمگین نباشد، و بشارت دادم به جوشش چشمه ای‌ در زیر پاهایش و ریزش خرمای تازه ای از درخت بالای سرش. پس عیسی متولد شد و به امر خداوند مریم به شهر خویش بازگشت و چون از او سوالی ‌شد ‌گفت که روزه‌ی سکوت دارد و تا سه روز با هیچ احدی سخن نگوید و چنین کرد. من با مریم بودم آن هنگام که طفل در بغل به دیار خویش بازگشت و قومش به سرزنش گفتند که «ای مریم! تو را نه پدری بدکار بود و نه مادری بدکار. چگونه است که تو این فرزند یافتی؟» و او به امر خداوند در دفاع خویش هیچ نگفت. من با مریم بودم آن هنگام که بر او دشنام دادند و بهتان بستند و او به امر خداوند سکوت کرد. من با مریم بودم آن هنگام که عرصه را بر او تنگ کردند . پس همراه مریم دست به دعا برداشتم و عرض کردم که : «بارالها! دیدن رنج چنین بنده مقربی بر من دشوار می آید». و با این حال حتی در اوج اندوه مریم زبان به گلایه نگشود. من با مریم بودم آنگاه که با انگشت در شهر نشانش دادند و هو کشیدند پس بی اختیار فریاد برآوردم که « این انصاف نیست که بر پاک ترین بانوی شهرتان چنین تهمتی می بندید» و آنگاه بود که خداوند عادل وحی را بر زبان من جاری ساخت که : «غمگین مباش مریم که تو از صابرانی و خداوند صابران را دوست می دارد و به وعده خویش عمل خواهد کرد». پس به امر خدا طفل در گهواره به سخن درآمد: « من عیسی بن مریم، بنده‌ی خاص خداوندم که مرا کتاب و نبوت بخشیده و هر کجا که باشم مایه‌ی رحمت بندگان اویم...»۳ و این چنین مردم انگشت حیرت به دهان گرفتند و مریم سربلند و سرافراز طفل خویش را در آغوش فشرد و لبخند زد. من با مریم بودم تا آن هنگام که اراده‌ی الهی بر بازگشتم قرار گرفت...
پس، از چشم خداوند به عیسی نگریستم و از لب هزار ملکی که اذن قربت نداشتند بر او سلام فرستادم زیرا که عیسی را بسیار دوست می‌داشتم. وقت بازگشت به عرش الهی، بیش از هر پرواز، آرزو کردم که کاش انسان بودم.

مژگان عباسی
۱. سوره مبارکه مریم آیات ۱-۵
۲. سوره مبارکه مریم آیات ۱۶-۲۲ با اندکی تغییر
۳. سوره مبارکه مریم آیات ۳۰ و ۳۱