احمد شاملو این شعر را درستایش وسوگ خسرو گلسرخی سروده است زاده شدن برنیزهء تاریک همچون میلادِ گشادهء زخمی . سِفْرِ یگانهء فرصت را سراسر در سلسله پیمودن. برشعلهء خویش سوختن تاجرقهء …
احمد شاملو این شعر را درستایش وسوگ خسرو گلسرخی سروده است
زاده شدن
برنیزهء تاریک
همچون میلادِ گشادهء زخمی .
سِفْرِ یگانهء فرصت را
سراسر
در سلسله پیمودن.
برشعلهء خویش
سوختن
تاجرقهء واپسین،
برشعلهء حرمتی
که درخاکِ راهش
یافته اند
بردگان
این چنین اند.
این چنین سرخ و لوند
برخار بوتهء خون
شکفتن
وینچنین گردن فراز
برتازیانه زارِ تحقیر
گذشتن
وراه را تاغایتِ نفرت
بریدن.-
آه ،ازکه سخن می گویم؟
ما بی چرا زندگانیم
آنان به چرا مرگِ خود آگاه هان اند.
احمد شاملو
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است