همنوازی در یک سازمان

«پیتر دراکر» ارکستر سمفونی را نمونه‌ای واقعی از سازمان در مفهوم جدید آن می‌داند. رهبر ارکستر، رهبر است. خود را رییس و آقا بالا سر ارکستر نمی‌بیند و نمی‌داند. حس او حس خدمتکاری …

«پیتر دراکر» ارکستر سمفونی را نمونه‌ای واقعی از سازمان در مفهوم جدید آن می‌داند. رهبر ارکستر، رهبر است. خود را رییس و آقا بالا سر ارکستر نمی‌بیند و نمی‌داند. حس او حس خدمتکاری به گروه است، به همین دلیل تنها از حربه هماهنگ کردن و همدل کردن افراد بهره می‌جوید.
هر یک از نوازندگان ارکستر متخصص عالی‌رتبه هستند، ولی با این حال هریک از سازها به تنهایی سمفونی را نمی‌سازند و ارائه سمفونی تنها از عهده کل ارکستر برمی‌آید.
گروه ارکستر تنها از آن رو موفق به ارائه سمفونی می‌شود که تمام نوازندگان آن مساوی و همپای یکدیگرند و ارزش یکسانی دارند. هریک از نوازندگان، تخصص ویژه خود در هریک از سازها را برای حصول هدفی مشتـــــرک در سطحی محدود به کار می‌گیرد و هریک از آنها تنها در زمانی خاص جزئی از سمفونی را می‌نوازد. در این میان اما، نقش رهبر ارکستر بسیار تعیین کننده است.
رهبر ارکستر با یک نفر کار نمی‌کند و به یک یا چند نفر خیره نمی‌شود. تک تک افراد گروه برای او مهم هستند، زیرا اگر در آن خیل عظیم، تنها یک نفر و یک ساز خارج بیفتد و از مدار گروه کنار بماند کل کار تیم صدمه می‌بیند.
رهبر ارکستر با حرکات خاص دست و بکارگیری تمامی‌ احساس و نشاط خود جمع را هماهنگ می‌کند. چه بسا در یک لحظه با اشاره دست به ساز یا سازهایی فرمان افزایش صدا و سرعت بدهد و در همان حال با اشاره دست دیگر به نفر یا نفراتی کاهش صدا و سرعت را بخواهد. او می‌داند که نتیجه این کار دلنوازی بهتر صدای کلی گروه است.
به تعبیر دراکر: رهبر ارکستر نمی‌داند چگونه یک نت تکی کلارینت نواختـــه می‌شود. تنها کلارینت نواز این را می‌داند، بلکه شغل او آن است که آنها را همنوا کند. او توانائی مشارکت و ارتباط برقرار کردن و هماهنگ سازی را دارد.
در پایان کار نیز او خود را محو در جمع می‌بیند و در کنار و به همراه گروه به ابراز احساسات پاسخ می‌دهد و عملا اعلام و اذعان می‌کند که ارائه چنان کاری تنها با هماهنگی همگان میسر بوده است.