نفت، فساد و فقر در ایران

عبارت «نفرین منابع» عبارتی است که برای توصیف وضعیت کشور هایی به کار می رود که به رغم منابع طبیعی غنی به دلیل مدیریت غلط درآمدهای حاصل از این منابع نتوانسته اند از آنها برای توسعه …

عبارت «نفرین منابع» عبارتی است که برای توصیف وضعیت کشور هایی به کار می رود که به رغم منابع طبیعی غنی به دلیل مدیریت غلط درآمدهای حاصل از این منابع نتوانسته اند از آنها برای توسعه اقتصادی- اجتماعی استفاده مطلوب کنند. تولید نفت نه تنها تاریخ یکصد سال گذشته ایران را رقم زده است بلکه آینده های متصور آن را نیز مشروط کرده است. تولید نفت نهاد تولید را در کشور شدیداً مقید کرده است به نحوی که تولید در بخش های مختلف صنعتی، کشاورزی و خدمات شدیداً وابسته به فراز و فرود های میزان تولید نفت، درآمد های نفتی و مدیریت این منابع هستند. ساختار قدرت در ایران همواره در یک تعامل مستمر با نظام تولید نفت در کشور بوده است، آن را حمایت می کند و از سوی آن حمایت می شود. ساختار دولت و دیوانسالاری آن و به تبع آن ساختار بخش خصوصی در کشور را باید در پرتو کارکرد های اقتصاد نفتی در ایران شناخت.
درآمد های نفتی همه تاروپود مناسبات اقتصادی-اجتماعی جامعه ایرانی را متاثر ساخته است. شکل گیری طبقات اجتماعی، تحولات آنها و مناسبات بین این طبقات و ارتباط همه آنها با دولت را تعیین کرده است. انحصار درآمد های نفتی و استفاده از این منابع برای تامین مخارج جاری دولت ها مناسبات بین گروه های اجتماعی و دولت را شکل داده است به نحوی که شکل گیری مشاغل کاذب از تجلیات بارز چنین مناسباتی است. فعالیت های نامولدی که از فعالیت های مولد تغذیه می کنند. این فعالیت ها که موجب اتلاف و انحراف منابع از تخصیص مناسب آنها به فعالیت های مولد می شوند به تدریج خود تبدیل به یکی از هنجار های حاکم بر جامعه شده است، علت ناکارایی های بزرگ در اقتصاد کشور شده و همه مناسبات اجتماعی را آسیب زده است.
از جمله نتایج چنین مناسباتی شکل گیری مناسبات نابهنجار در کشور است. تخصیص منابع عمومی بیش از آنکه قانونمندی های منافع ملی و بین نسلی را دنبال کند، پاسخگوی بلندپروازی های دولت ها بوده است. تمرکز قدرت مالی در دست دولت و تخصیص آن بر اساس سلایق دولتمردان، و نه منافع ملی و بین نسلی، بخش هایی از گروه های اجتماعی را وسوسه کرده است که خود را به حاکمیت نزدیک کنند تا از مواهب درآمد های نفتی نصیب بیشتری داشته باشند. سهم این تلاش ها از سوی طبقات تحصیلکرده و متوسط در سهم خواهی از منابع عمومی مناسبات طبقه متوسط را با طبقه فوقانی به زیان طبقات تحتانی و توسعه اقتصادی- اجتماعی رقم زده است. منابع عمومی و بین نسلی در بین خواص و بدون نیم نگاه به آینده تقسیم می شود. فرهنگ مصرفی،فرهنگ غالب شده است و واردات بی رویه و دلالی فعالیت های پرسود در جامعه شده اند.
تولید فعالیت به یکی از پرمخاطره ترین فعالیت های اقتصادی در کشور بدل شده است. به این ترتیب جامعه یک تورم ساختاری ناشی از فشار بر طرف تقاضا و عرضه ناکافی تجربه می کند. اما اینها فقط بخشی از نتایج شکل گیری مناسبات مخل منافع ملی و بین نسلی هستند که محصول آن ضعف بنیاد های آموزشی، بهداشتی و پژوهشی، و به تبع آنها فرهنگی در کشور بوده است. کارکرد ضعیف این نهاد ها علت اصلی شکل گیری تله های فقر و فقر پایدار گروه های گسترده یی از مردم، نابرابری های شدید بین گروه های اجتماعی و نیز عدم توازن منطقه یی و شکل گیری پدیده دوگانگی و تفاوت های بین شهر و روستا بوده است. اشکال گسترده محرومیت موجب بروز آسیب پذیری گروه های مختلف اجتماعی و بروز اشکال گوناگون ناامنی در جامعه شده است. ارتباط میزان ارتکاب جرائم و بروز ناامنی در جامعه به کرات در تحقیقات متعددی به اثبات رسیده است. اشکال مختلف ناامنی به زایش بیشتر ناامنی می انجامند که همه این پدیده ها به موانع رشد و توسعه در کشور بدل شده اند. راه حل این نابسامانی ها اصلاح نحوه مدیریت درآمد های نفتی در کشور است.

دکتر حسین راغفر