رفتارمان با پیرها باید چه‌جور باشد

▪ شما بفرمایید پدرجان! انصافِ پیری بیش از آن بده که انصافِ جوانی. خط اول را ما ننوشته‌ایم! کسی در حداقل ۹ قرن پیش آن را نوشته! آن کس ــ که نویسنده‌ی کتاب بزرگی است به نام «قابوسنامه» …

▪ شما بفرمایید پدرجان!
انصافِ پیری بیش از آن بده که انصافِ جوانی.
خط اول را ما ننوشته‌ایم! کسی در حداقل ۹ قرن پیش آن را نوشته! آن کس ــ که نویسنده‌ی کتاب بزرگی است به نام «قابوسنامه» ــ پیش از آن جمله، حکایت زیبایی را هم نوشته است: «شنیدم که پیری بود صد ساله، پشت‌ گوژ و دو تا گشته، و بر عصا تکیه کرده و می‌آمد. جوانی به تـَماخَره وی را گفت:
ــ ای شیخ! این کمانک بر بچند خریدی تا من نیز یکی بخرم؟
پیر گفت:
ــ اگر عمر یابی و صبر کنی، خود رایگان به تو بخشند!»
ــ فقط به همین دلیل؟
ما فکر نمی‌کنیم تنها به این دلیل باید بزرگترها و سالخورده‌ها را احترام کرد و به قول نویسنده‌ی قابوسنامه «انصافشان را داد»، چون ما هم روزی پیر می‌شویم و نیازمندِ احترام و انصافِ بقیه‌ایم. حتماً دلایل دیگری هم وجود دارد!
احترام گذاشتن به پیران، احترام گذاشتن به خدایی است که آنها را از ماهها و سالها و حوادث گذرانده و از کودکی به پیری‌شان رسانده و تجربه‌هایی استثنایی به آنها بخشیده.
یک جور امتحان هم هست برای ما تا ببینیم و ببینند چقدر «جنبه» و «ظرفیت» داریم. به قول صائب: «دستِ تعدی از سر پیران کشیده دار/ پشتِ کمان به خاک رساندن کمال نیست».
ــ چه کارها کنیم؟
۱) همیشه اول آنها، بعد ما! این، فرق می‌کند با تعارف. دو نفری دم در آسانسور ایستاده‌ایم و مردم آن تو، یک لنگ پا ایستاده‌اند و منتظر تا «اول شما بفرمایید/ غیرممکن است! شما بفرمایید»های ما تمام شود. اما سر ظهر تابستان، انگار نه انگار که بزرگترهای ما هم گرما خورده‌اند و رنجورتر از ما هستند؛ لیوان‌های شربتِ خنک را می‌رویم بالا و عین خیالمان هم نیست. پیش بردن لیوان شربت و «شما بفرمایید»ی که به بزرگترمان می‌گوییم، اسمش «تعارف» نیست؛ کاری است که باید بکنیم.
۲) احترامشان را داشته باشیم. «ادب پیر خرابات نگه داشتنی است/ طبع پیران و دل نازک اطفال، یکی است». این را شاعر می‌گوید. بیتِ شاعر را نوشتیم تا بگوییم در این شماره، انجام هر کاری که شأن پیرترها را حفظ کند و در چشم بقیه خفیفشان نکند، پیشنهاد ماست. تشخیص اینکه چه کار کنیم هم، با خودتان است! خودتان می‌دانید باید چه کار کنید.
۳) مراعات سن و سالشان را بکنیم. خدا که خداست، مراعاتِ سن و سال پیرها را می‌کند؛ هم در عبادتی که از آنها می‌خواهد این طرف، هم در وزن‌کشی ثواب و گناهشان آن طرف. خودش گفته که من «خجالت» می‌کشم از مجازاتِ بنده‌ای که عمر درازش را در راه من قدم برداشته. این وسط، تکلیف ما روشن است! نپرسید مراعات سن و سال یعنی چه کار؟ همه سراغ داریم اتوبوس‌هایی را که سالخورده‌هایی در آن، دست به میله، ایستاده‌اند؛ یا مجالسی را که جوان‌ترها، هر حرف یا شوخی نامربوطی را جلوی بزرگترها کرده‌اند و قهقهه هم زده‌اند...