- آيا بايد کودکان را تنبيه کنيم؟ آيا تنبيه حتماً لازم است و چگونه بايد اجراء کنيم؟

اين عمده‌ترين سؤال‌هاى بشريت است. دولت، روحانيون، نويسندگان، متفکرين و فلاسفه خود را با اين پرسش مشغول داشته‌اند و هر کدام از ديدگاه و زمينهٔ فکرى خود جواب‌هاى مختلفى داده‌اند.


- به‌طور کلى چه وقت ما بزرگ‌تران تحريک مى‌شويم که طفل را تنبيه کنيم؟

هميشه هنگامى که او چيزى بر خلاف تمايل ما انجام مى‌دهد و يا کارى را که بايد بکند انجام نمى‌دهد؛ چيزى که از نظر ما غيرقابل عفو است. اما ما شنيده‌ايم که بايد اطفال را به آرامى وارد دنياى زندگى کنيم. در حقيقت ما نبايد خيلى از آنها انتظار داشته باشيم و بايد قبل از آنکه آنها را تنبيه کنيم خود را مورد آزمايش قرار بدهيم و صبور باشيم. البته درست است که ما نيز فرشته نيستيم. ما در زير بار مسئوليت‌هاى فراوان خسته هستيم. به‌عبارت ديگر وظايف زيادى داريم اما وقت کافى نداريم. اما بايد بدانيم که کودکان نمى‌توانند بارى از دوش ما بردارند. پس نبايد فرزندان خود را تحت فشار قرار بدهيم؛ به آسانى ممکن است اين سوءتفاهم براى کودکان پيش آيد که والدين مى‌خواهند همه چيز مطابق ميل آنان باشد در حالى‌که بايد به کودک ثابت شود که تنبيه به خاطر شخص خود او است. پس هرگز نبايد طفل را وقتى که از دست او عصبانى هستيد و يا غرور شما جريحه‌دار شده است و يا ملول هستيد تنبيه کنيد.


طفل کوچک احتياج به انعطاف‌پذيرى و محبت ما دارد و اين حق او است. از طرفى با احساس ظريف خود خيلى زود مى‌فهمد که ما را عصبانى و يا غمگين‌ کرده است و از طرف ديگر به اينکه مغضوب واقع شود و يا از نظر ما بيفتد حساسيت دارد. پس بايد مواظب باشيم که انعطاف‌پذيرى ما طورى باشد که نه به طفل ظلم شود و نه بسيار آزاد باشد.


- آيا هيچ‌ وقت نبايد تنبيه کنيم؟ در هيچ موردي؟

روانشناسانى يافت مى‌شوند که بدان معتقد هستند. آنان عقيده دارند که کليهٔ نافرمانى‌ها و کمپلکس‌هاى اطفال ناشى از آن است که نيازها و احتياجات آنان را ارضاء نمى‌شود و يا مراحل تکاملى آنها مورد توجه قرار نمى‌گيرد. شايد اين طور باشد و چقدر خوب است که ما وقت و نيروى کافى براى اين مسئله در اختيار داشته باشيم. ولى مى‌بينيم که زندگى روزمره چهرهٔ ديگرى دارد.


تئورى‌ها و تفکرات هميشه قشنگ و منطقى هستند. اما گاهى فرزند ما به هيچ‌ نحوى حاضر به اطاعت نيست دست‌هاى ما بى‌اختيار به‌کار مى‌افتد و ضربه‌اى به او مى‌زنيم. در اين صورت نيز طفل فوراً گريه مى‌کند. در حالى‌که ضربه‌ خيلى کم قدرت بود و اصلاً دردى ايجاد نکرده است. در اصل آن درد نبوده که طفل را به گريه انداخته بلکه از عمل کتک خوردن به گريه افتاده است. غرور او جريحه‌دار شده و از خود خجالت مى‌کشد که نا مطيع بودن او سبب شده که اين طور تنبيه بشود. اگر به اين مرحله برسيم خيلى موفق شده‌ايم. زيرا خود آگاهى وسيلهٔ بسيار خوبى در امر تربيت است. طفل خرسال دلش مى‌خواهد بزرگ باشد و بزرگ‌تر بشود. اين کار غريزى است و ما بايد از اين نکته حداکثر استفاده را بکنيم. در اين مورد مثالى مى‌زنم. پسر کوچک من چند وقتى بود که خود به تنهائى مى‌توانست از قاشق استفاده کند و غذاى خود را بخورد. يک روز از اين کار سرباز زد و چند بار قاشق و ظرف غذاى خود را با بى‌ادبى به جلو راند. خلاصه امتناع کرد از اينکه خود غذا بخورد و در حين انجام اين کار هر بار به من نگاه مى‌کرد. معلوم بود که مى‌خواهد مرا مورد آزمايش قرار بدهد. من با کمال مهربانى او را در آغوش گرفتم و يک پيش‌بندى به سينه او بستم،


دست‌‌هاى او را محکم گرفتم و شروع کردم به او مثل يک کودک خيلى کوچک غذا بدهم. اين مؤثر افتاد. اول مردد بود سپس بلافاصله فرياد زد: نه، نه، فريتس کوچک نيست، من مى‌خواهم خودم غذا بخورم، من مى‌توانم خودم غذا بخورم. من نيز به آرامى ميز را براى او چيدم و او خيلى آرام و متين شروع به خوردن کرد و بشقاب خود را خالى نمود. البته اينگونه رفتار را نبايد مرتب تکرار کرد چون اثر نمى‌کند.


- آيا از طفل خرسال بايد انتظار غذرخواهى داشت؟

نبايد او را مجبور به اين کار کنيد بلکه مى‌توانيد با احتياط طفل را به اين کار تحريک نمائيد. زيرا سخت‌گيرى در اين خصوص يا باعث لجاجت جديدى مى‌شود و يا اگر هم عذرخواهى کند فقط لب‌هاى او حرف مى‌زنند نه قلب او؛ يعنى وانمود به اين کار مى‌کند. بهتر است صبر کنيد تا عناد و لجاجت او فروکش کند. در آن صورت خود طفل پى آشتى مى‌گردد. از دهان کوچک او مى‌شنويد که خواهد گفت: ”ديگر اين کار را نمى‌کنم، مى‌خواهم دختر خوبى باشم“، اين انگيزهٔ اعتراف و آمادگى طفل را بايد به هر وسيله‌اى که شده حفظ کنيم. اگر خود شما خطائى مرتکب شديد و به طفل، کار ناحقى روا داشتيد، فوراً از او عذرخواهى کنيد. فکر نکنيد که جذبهٔ خود را از دست مى‌دهيد، بلکه برعکس خواهران و برداران را نيز بايد هدايت کنيد که هر متجاوزى بايد پيشقدم شود و عذرخواهى نمايد. بعضى اختلافات جزئى را مى‌توان به سادگى رفع و رجوع کرد. مثلاً ”مريم! على اين کار را عمداً نکرد، نه علي؟“ همين طور به مريم بگوئيد.


- آيا مجاز هستيم و يا اصولاً بايد کودک نافرمان را کتک بزنيم؟

مسلماً شما هرگز از روى غرض و يا بى‌فکرى اين عمل را انجام نمى‌دهيد، چون او را خيلى بيش از اينها دوست داريد، در ضمن مى‌دانيد که اگر گوش او را بيش از حد بکشيد زيان‌هاى جبران ناپذيرى بار مى‌آيد. و يا اگر به سر بچّه بزنيد ممکن است دچار ضايعات مغزى شود. پس هرگز اين کار را نکنيد حتى در مورد اطفال بزرگ‌تر، يعضى والدين به‌خصوص پدرها و پدربزرگ‌ها تصور مى‌کنند که با سنِ طفل مناسب‌ترين مکان از بدن است که مى‌تواند ضربات را آنجا وارد آورد. در حالى‌که اشتباه بزرگى است. آزمايشات نشان مى‌دهد کودکانى که کتک مى‌خورند به وضوع داراى روحيه و شخصيت آسيب‌پذيرى هستند. مهم‌تر از همه اينگونه اطفال خود داراى روحيهٔ مهاجم و ستيزه‌جوئى مى‌شوند و دوست دارند کتک بزنند. ابتدا در ميان کودکان به کتک‌کارى مى‌پردازند و بعدها وقتى بزرگ شدند.... کسى چه مى‌داند؟ پس هرگز فرزندان خود را کتک نزنيد! و هرگز آنان را در مقابل ديگران تنبيه نکنيد مخصوصاً در مقابل خواهر و برادر! هرگز به نحوى تحقيرآميز آنان را تنبيه نکنيد مثلاً امر نکنيد که در گوشه‌اى بايستيد يا زانو بزنيد و يا تعظيم کنند. اينگونه تنبيهات قديمى شده و بايد آنها را فراموش کنيد.