روند بحث ما در چند ماه اخیر، بررسی اخلاق بود، اما در جلسه قبل، به خاطر حوادث ایران، در باب آزادی بین سخنانی گفتم. گفتیم که مخالفت با بزرگان و متفکران و دگراندیشان امری امروزین نیست. گذشتگان نیز مبتلا به این فاجعه بوده‌اند. از ناحیه مخالفان و قدرتمندان، پاره‌ای از متفکران همیشه تهدید می‌شدند و در تنگنای معیشتی قرار می‌گرفتند. ولی آنچه امروزین و نوین است، این است که گذشتگان هیچ‌گاه احتجاج نمی‌کردند که آزادی بیان محدودشده و قدرتمندان حق آزادی بیان را رعایت نمی‌کنند، بلکه می‌گفتند، ما که سخن حق می‌گوئیم چرا با حق مخالفت می‌کنند؟ فلسفه‌ای که امروز مطرح است و در ظل بحث از حقوق بشر عنوان می‌شود، این است که آدمی حق سخن و اظهار نظر دارد؛ خواه حق، خواه باطل؛ خواه سخن یاوه بگوید خواه سخن پر مایه. آنچه از دوران مشروطیت در ایران مطرح شد و مخالفان و موافقانی یافت و همراه با ایده‌های انقلاب فرانسه به ایران آمد، همین اندیشه بود: ایده آزادی بیان و آزادی اظهار اندیشه. این امر موافقان و مخالفان خود را پیدا کرد. <br /> در میان روحانیان، سرشناس‌ترین مخالف این رأی شیخ فضل‌الله نوری بود که عاقبت سر او بر دار رفت. قصه آزادی بیان به‌معنای جدید آن هیچ‌گاه در میان ما استحکام و ثبات نیافت و به یک امر تثبیت‌شده جا افتاده رسوخ‌یافته مستقل مبدل نشد، بلکه ما همواره، هم تصوراً و هم تصدیقاً، بر سر آن کشمکش داشته‌ایم؛ یعنی، هم در اینکه اساساً معنای آزادی بیان چیست و حدود و مرزهای آن کدام است و هم اینکه این امر هرگز در عرصه باور عمومی در نیامد و به یکی از قضایای مقبولیت‌یافته تبدیل نشد و کشمکش و جنجال بر سر آن هیچ‌گاه پایان نگرفت.

فایل(های) الحاقی

آزادی بیان حق اظهار نظر و ابراز عقیده azadie bayan va haghe ezhare nazar.pdf 278 KB application/pdf