هارولد کلمپ
زیباترین فضای سبزی که در همسایگی ما وجود دارد، متعلق به یک ژاپنی است. وقتی از کنار خانهاش میگذرم، اغلب او را در حیاط میبینم که یا به سبزیجات و گیاهان میرسد و یا غذای پرندگان را میدهد و میایستم و تماشایش میکنم. او مرد کوچکی بود، تقریباً پنج فوت، ولی فضای اطراف او بسیار عظیم است.<br /> یکی از روزهائی که از کنار حیاطش میگذشتم، او مشغول بهکار بود. مرا صدا زد: ”روز زیبائی است.“<br /> پاسخ دادم: ”باغچه زیبائی است.“<br /> سپس برایم توضیح داد که خانهاش متعلق به افرادی بوده که از آن بهخوبی مراقبت نمیکردند و او از اینکه حیاتی دوباره به این فضا ببخشد، بسیار لذت میبرد. چشمانش سرشار از نور و عشق بود، کاملاً مشخص بود که با تمام وجودش از این باغچه مراقبت میکند. زیباترین باغچهای بود که تا بهحال دیده بودم. در مورد اوقاتی که صرف غذا دادن به پرندگان میکند، نیز اشارهای کردم.<br /> مرد ژاپنی نگاهی به من کرد و لبخند زد: ”آنها نه نمیگویند و شکایتی هم ندارند.“<br /> من هم به او لبخند زدم و به این فکر میکردم که چقدر مرد نازنینی است و برایش بهترین روزها را آرزو کردم.<br /> همچنانکه به راه افتادم صدا زد: ”همینطور برای شما.“<br /> این مرد که چنین با دقت کار میکند و از باغچهاش مراقبت میکند و به پرندهها غذا میدهد، از جنسی میباشد که آگاهی خداوند را میتوان از آن چید. او تواضع و خوشخلقی و قلب زرین لازم، برای هر کسی که میخواهد به مراتب بالاتر ادراک دست یابد، دارا میباشد.
فایل(های) الحاقی
گزیدههائی از داستانهای ماهانتا | dastanhaye mahante.pdf | 803 KB | application/pdf |