داستان حاضر دربارهی شخصی است که به مسائل ماورایی بیاعتقاد است. او همه چیز را در جنبهی علمی و فیزیکی خود قبول دارد تا این که بر اثر مرگ ظاهری، جسمیت وی جدا شده، اما در این جدایی جسم از روح به همه چیز، آگاهی کامل دارد. او پس از این جریان، با مسائل ماورایی و شهودی آشنا شده، طبقات مختلف عالم از فیزیکی، اثیری، ذهنی و روحی را مشاهده میکند. نیز با اسرار حروف و اعداد، نظر شیخ بهایی دربارهی حروف و اعداد، علائم کف دست، مسائل مربوط به غذا خوردن و حمام کردن که در طبالرضا آورده شده، هم چنین با کسانی که جسمیت ندارند و از طریق استادان مختلف با مسائل متافیزیکی آشنا میشود، سپس مجددا به جسم فیزیکی خود رجعت کرده درمییابد که در جهان اطراف وی، مسائل خلاف اعتقادات اولیهی او وجود دارد.