نویسنده این کتاب کوشیده است ساختار مفهومی زبان را بر پایه جهان نسبیتی و فضاهای نا اقلیدسی, به منظور روشن شدن پارهای از ابهامات در عصبشناسی زبان, بررسی و تشریح کند .وی با پنج پیش فرض, نظریههای اساسی و برجسته 'شناخت زبان 'را با یک دیگر مقایسه میکند که عبارتاند از1' :ـ اگر نظام چهار بعدی حادثهها از دید نسبیتی در واقعه زبان نیز دخیل باشند, پس باید زبان در طول تاریخ در مخروط زمان به گونهای چهار بعدی انکشاف یافته باشد2 .ـ اگر یافتههای عصب و روانشناختی 'ویگوتسکی 'و دیگران را در مورد انکشاف اندیشه و زبان بپذیریم, باید قبول کنیم که فرض ذکر شده, یعنی انکشاف چهار بعدی زبان در مخروط زمان با ویژگیهای فونولوژیکی و مورفولوژیکی حرکت را مرکب و گروههای بودگی به مشخص شدگی باشد3 .ـ اگر نظریه عمومی سیستمها را بپذیریم, باید سیستممند بودن روند ذکر شده را مبنی بر این که هر جزئ کوچک از نظام زبانی دارای ارتباطات و توجیههای سیستمی با کل مجموعه است را نیز بپذیریم .منتها سیستم مورد نظر, یک سیستم غیر خطی است4 .ـ اگر نظریه فراکتالها را بپذیریم, باید قبول کنیم که تکرار زبان نیز به نوعی تابع تکرارهای خود شباهتی فراکتالی بوده, تغییرات آن نیز تابع قوانین آشوب و فراکتالها میباشد که در فضایی نا اقلیدسی حادث میشود, که این حادث شدگی باید تابع جاذبهای مشخصی باشد . 5ـ اگر گرامر جهانی و گشتارهای زاینده را از ژرف ساختار به رو ساختار بپذیریم, باید قبول کنیم که مفاهیم بنیادین دارای رفتار تکرار شوندهای هستند که در عمومیت زبان خود را تکرار میکنند, منتها با ویژگیهای یک سیستم غیر خطی .'