ابن فلوس
اِبْنِ فَلّوس، ابوطاهر (ابوالفضل) شرفالدین (شمسالدین) اسماعیل بن ابراهیم بن غازی بن محمد نمیری (شیبانی) ماردینی، ریاضیدان، فقیه و محدث حنفی مذهب ایرانیالاصل. نیای او غازی ابن محمد اصلاً اهل شیراز بود و به موصل کوچید و سپس در الرُّها منصب قضا یافت. پسرش ابراهیم نیز در دمشق نیابت قضا داشت. ابن فلوس در 544ق/1149م (نعیمی...
ابن فلیته
اِبْنِ فُلَیْته، ابوالعباس شهابالدین احمد بن محمد، مشهور به ابن فلیته یا ابن قلیته (د 731ق/1331م)، شاعر و کاتب. دربارهٔ زندگی وی جز این نمیدانیم که در دورهٔ حکومت سلسلهٔ رسولی در یمن میزیسته و چندی در دربار الملک المجاهد سیفالدین علی بن داوود (حک 721- 764ق)، منصب کتابت دیوان انشا را برعهده داشته است و در اشعار خویش علی...
ابن فندق
اِبْنِ فُنْدُق، نک: بیهقی. </p>
ابن فورجه
اِبْنِ فُوَرَّجه، ابوعلی محمد بن حمد بروجردی، شاعر و ادیب ایرانی سدهٔ 5ق/11م. معنای فورجه به درستی روشن نیست. خوارزمی آن را نامی زردشتی دانسته (نک: شروح سقط الزند، 3/1387) و شاید به استناد همین گفته، دجیلی (ص 12) آن را چنین توجیه کرده که از «فور» (پور) و علامت تصغیر «چه» (پسر کوچک) ترکیب یافته است. قرائتی که یاقوت (18/...
ابن فورک
اِبْنِ فورَک، ابوبکر محمد بن حسن بن فورک انصاری اصفهانی (د 406ق/1015م)، متکلم، فقیه، مفسر، ادیب و واعظ اشعری شافعی. سمعانی در الانساب فورک را به ضم فاء و فتح راء ضبط کرده و گفته است که فورک نام جد جماعتی است که به او منسوب هستند و «فورکی» خوانده میشوند (10/257- 258). صاحب تاج العروس نیز این نام را بر وزن «فُوفل» ضبط...
ابن فوطی
اِبْنِ فُوَطی، ابوالفضل کمالالدین عبدالرزاق بن احمد بن محمد بن ابی المعالی شیبانی، حنبلی بغدادی، معروف به ابن فوطی و ابن الصابونی (محرم 642 - محرم 723/ ژوئن 1244 - ژانویهٔ 1323)، مورخ، ادیب و کاتب. او مروزی تبار بود (ذهبی، تذکرهٔ، 4/1493) و نسبش به معن بن زائدهٔ شیبانی میرسید (ابن رجب، 2/374؛ ابن حجر، الدرر، 3/159). «فوطی...
ابن فهد
اِبْنِ فَهْد نام خاندانی بزرگ در مکه از فرزندان عبدالله بن محمد ابن عبدالله بن فهد. برای افراد این خاندان نسبتهای علوی، قُرَشی، هاشمی و مکی (سیوطی، 170؛ فاسی، 8/25) برشمردهاند، و این شاید بدان سبب باشد که آنان را از فرزندان محمد بن حنفیه پسر علی بن ابیطالب (ع) خواندهاند، اما از آنجا که شمار پشتهای این خاندان تا علیبن...
ابن فهد حلی
اِبْنِ فَهْدِ حِلّی، ابوالعباس جمالالدین احمد بن شمسالدین محمد بن فهد حلی اسد (757-841ق/1356-1437م)، فقیه امامی. زادگاه وی به درستی دانسته نیست، اما همین مقدار روشن است که زمانی در حلّه اقامت داشته و در مدرسهٔ زینیّه به تدریس مشغول بوده است. همچنین وی بخشی از عمر خود را در کربلا سپری کرده است (خوانساری، 1/71-72). وی...
ابن فیاض
اِبْنِ فیّاض، نک: قاضی نعمان. </p>
ابن فیره
اِبْنِ فیرُّه، نک: شاطبی. </p>
ابن قابسی
اِبْنِ قابِسی، نک: قابسی. </p>
ابن قارح
اِبْنِ قارِح، ابوالحسن علی بن منصور بن طالب حلبی (351- ح 424ق/962-1033م)، ادیب، شاعر، راوی و نحوی، ملقب به دَوْخَلَه. وی در حلب زاده شد و در همانجا نزد ابوعبدالله ابن خالویه به فراگیری نحو پرداخت و ابن خالویه (ه م)، چنانکه میدانیم، از بغداد به شام و سپس به حلب رفت و چندی در آن دیار زیست. ابن قارح پس از مرگ ابن خا...
ابن قاسم، ابوعبدالله
اِبْنِ قاسِم، ابوعبدالله عبدالرحمان بن قاسم بن خالد بن جُنادَهٔ عُتَقی (د صفر 191/ دسامبر 806)، یکی از شاخصترین شاگردان مالک بن انس و از مروجان مذهب وی. او از موالی منتسب به «عُتَقا» بود و این لقب به جماعتی از قبایلی چند اطلاق میشد که در زمان رسولاکرم (ص) بر آن حضرت تعرض کرده، اسیر و سپس به دست آن بزرگوار آزاد شده ب...
ابن قاسم، یحیی
اِبْنِ قاسِم، یحیی بن حسین بن قاسم بن محمد بن علی (ح 1035- ح 1100ق/1626-1689م)، مورخ، محدث و نویسندهٔزیدی اهلصنعا. وی در خاندان امامان یمن که در میان اعضای آن برخی اهل دانش نیز بودند، زاده شد (ابن زباره، 2/854 - 855)، جدّ وی منصور بالله ترکها را از یمن بیرون راند (سید، 246). او نزد گروهی چون حسین بن محمد تهامی و احمد...
ابن قاسم، غزی
اِبْنِ قاسِمِ غَزّی، ابوعبدالله شمسالدین محمد بن قاسم بن محمد ابن محمد (859 - 918ق/1455-1512م)، فقیه شافعی و ادیب. سخاوی (8/286) او را ابن غرابیلی خوانده است. ابن قاسم در غزّه تولد و نشأت یافت و در همانجا به فراگیری علوم مختلف از قبیل حدیث، فقه و ادبیات روی آورد و قرآن را حفظ کرد. وی در 881ق/1476م به مصر رفت و تحصیلات...
ابن قاص
اِبْنِ قاص، ابوالعباس احمد بن ابی احمد طبری (د 335ق/ 946م)، فقیه شافعی، قاضی و واعظ اهل طبرستان. شهرت وی با اختلاف ذکر شده است: بیشتر مآخذ، «ابن القاص» (ابن خلکان، 1/68؛ سبکی، 3/59؛ نووی، 1/252؛ صفدی، 6/227؛ ذهبی، 15/371)، برخی نیز «القاص» (ابن اثیر، 3/7- 8) آوردهاند. شهرت ابن قاص به جهت اشتغال پدرش به وعظ و داستان سرای...
ابن قاصح
اِبْنِ قاصِح، ابوالبقاء نورالدین علی بن عثمان بن محمد عذری، (716-801ق/1316-1399م)، مقری شافعی مصر. آثار به جا مانده از ابن قاصح گویای آن است که وی به نجوم و هیأت و ریاضیات نیز آگاه بوده است. نام او گاه به صورت «علی بن محمد بن عثمان» (نک: ابن قاصح، 413) و کنیهٔ وی به شکل ابوالقاسم و ابوالحسن نیز آمده است (همو، 3، 4...
ابن قاضی
اِبْنِ قاضی، ابوالعباس شهابالدین احمد بن محمد بن محمد بن احمد بن علی بن عبدالرحمان بن ابی العافیهٔ مِکْناسی زَناتی فاسی مالکی (960-6 شعبان 1025ق/1553-9 اوت 1616م)، فقیه، مورخ، ادیب و ریاضیدان معروف مغربی در دولت شُرَفای سَعدی (حسنی) (917-1069ق/1511-1659م). جد اعلای وی موسی بن ابی العافیهٔ از قبیلهٔ زناتهٔ مکناسه، بنیا...
ابن قاضی بعلیک
اِبْنِ قاضیِ بَعْلَبَک، بدرالدین مظفربن عبدالرحمان بن ابراهیم، طبیب، فقیه و حافظ قرآن در سدهٔ 7ق/13م. او را به سبب اینکه پدرش قاضی بعلبک بود، ابن قاضی بعلبک خواندهاند. ابن ابی اصیبعه و ابن عبری به رغم اینکه هر دو معاصر ابن قاضی بودهاند، مطلبی دربارهٔ تاریخ تولد وی نیاوردهاند. ابن عبری (275) تنها به ذکر خلاصهای از زن...
ابن قاضی الجبل
اِبْنِ قاضِیِ الجَبَل، نک: آل قدامه. </p>
ابن قاضی سماونه
اِبْنِ قاضِیِ سِماوْنه، نک: بدرالدین بن قاضی سماونه. </p>
ابن قاضی شهبه
اِبْنِ قاضیِ شُهْبه، عنوان خاندانی شافعی مذهب که در سدههای 7-9ق/13- 15م در دمشق میزیستهاند. زادگاهِ اصلی این خاندان گویا حَوران از نواحی دمشق یا از نواحی جبل دروز بوده است. نیای بزرگ آنان نجمالدین عمر اسدی مدت 40 سال قاضی «شهبهٔ السوداء» بود (سخاوی، 11/21)، از اینرو وی به قاضی شهبه و خاندان وی به ابن قاضی شهبه ش...
ابن قانع
اِبْنِ قانِع، ابوالحسین عبدالباقی بن قانع بن مرزوق اموی (25 ذیقعدهٔ 265- 7 شوال 351ق/19 ژوئیهٔ 879 - 8 نوامبر 962م)، محدث بغدادی و نویسندهٔ شرح حال صحابه. وی از موالی بنی امیه بود و به همین جهت او را اموی خواندهاند (خطیب، 11/88). براساس آنچه در برخی منابع آمده، او مذهب حنفی داشته است (نک: ابن حجر، 3/384)، ولی از آنجا که...
ابن قائد اوانی
اِبْنِ قائِدِ اَوانی، محمد (مق 584ق/1188م)، یکی از عرفای سدهٔ 6ق/12م و اهل اوان (در نزدیکی بغداد). از زمان تولد و اوایل کار و تحصیلات او اطلاعی در دست نیست. او را از اصحاب عبدالقادر گیلانی (471-561ق/1078-1166م) شمرده (ابن عربی، 3/256؛ جامی، 525) و صاحب کرامات و اشارات گفتهاند (صفدی، 4/352). به گفتهٔ ابن عربی، ابن قائد از «اف...
ابن قبطرنه
اِبْنِقَبْطُرْنُه، یاابنقبْطَرنو(احتمالاًازاسپانیاییکهن: )، cap+torno نام 3 برادر از شعرا و ادبای اندلس در اواخر سدهٔ 5 و اوایل سدهٔ 6ق/11-12م. بنو قبطرنه از خاندانهای اصیل و دانشمند اندلس بودند (نک: ابن خاقان، 151-152؛ ابن خطیب، 1/528؛ فروخ، 5/122) و با توجه به لقب اسپانیایی آنان، میتوان پنداشت که از بومیان آن سرزمین بودهاند...