اشعاری زیبا از پروین اعتصامی
پروین اعتصامی یکی از برجسته ترین شاعران معاصر با نام اصلی «رخشنده» در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ هجری خورشیدی، مطابق با ۱۷ مارس ۱۹۰۷، در تبریز زاده شد. او فرزند یوسف اعتصامی آشتیانی ملقب به اعتصامالملک (زادهٔ ۱۲۵۴ تبریز) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی و اخترالملوک اعتصامی است.
پروین آخرین فرزند خانواده بود و سه برادر بزرگتر از خود به نامهای ابوالحسن، ابوالفتح و ابوالنصر داشت.
اعتصامی در سبک ادبیات تعلیمی و قالب قطعه و قصیده و مثنوی، شاعری برجسته است. از او به عنوان «پرآوازهترین شاعر زن ایران» نیز یاد شده است. زبان این شاعر، روان و فصیح و مضامین اشعارش، آموزنده و اجتماعی است.
پروین اعتصامی در فروردین ۱۳۲۰ به بیماری حصبه مبتلا شد. این در زمانی بود که برادر وی، ابوالفتح اعتصامی، دیوان او را برای دومین چاپ آماده میکرد. اما وخیم بودن وضعیت پروین باعث میشود که او در ۳ فروردین در خانه بستری شود. گفته شده سهلانگاری پزشک او در معالجه پروین سبب مرگ او شدهاست؛ زیرا در شب ۱۴ فروردین وضعیت پروین بسیار وخیم میشود. خانوادهٔ او کالسکهای به دنبال پزشک معالجش میفرستند اما او نمیآید. سرانجام پروین اعتصامی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۴ آوریل ۱۹۴۱) در سن ۳۴ سالگی در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در آرامگاه خانوادگی به خاک سپرده شد. او در هنگام مرگ، در آغوش مادرش، جان سپرد. پس از مرگش، قطعهای با عنوان «این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام» از او یافتند که مشخص نیست او چه زمان برای سنگ مزار خود سروده بود؛ که آن قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند.
پروین اعتصامی اشعاری زیبا و جاودان در ظلم ستیزی و مبارزه با ریاکاری دارد و هم چنین تکنیک «مناظره» را استادانه در اشعار خود به کار می برد، تا جایی که شعر «مناظره ی مست و هشیار» او، یکی از عالی ترین نمونه ها در تاریخ ادب فارسی است.
بیشتر بخوانید:
چند شعر زیبا از محمد علی سپانلو
شعرهای زیبا و کوتاه از شاعران مشهور ایران
مست و هشیار
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهٔ قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهٔ خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
----------------------------
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سرِ هر کوی و بام خاست
پرسید زآن میانه یکی کودکِ یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد :چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گران بهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت :
این اشک دیده ی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوبِ شبانی فریفته است
این گرگ سال هاست که با گله آشناست
بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
----------------------------
شرط نیکنامی
نیکنامی نباشد، از ره عجب
خنگ آز و هوس همی راندن
روز دعوی، چو طبل بانگ زدن
وقت کوشش، ز کار واماندن
خستگان را ز طعنه، جان خستن
دل خلق خدای رنجاندن
خود سلیمان شدن به ثروت و جاه
دیگران را ز دیو ترساندن
با درافتادگان، ستم کردن
زهر را جای شهد نوشاندن
اندر امید خوشهٔ هوسی
هر کجا خرمنی است، سوزاندن
گمرهان را رفیق ره بودن
سر ز فرمان عقل پیچاندن
عیب پنهان دیگران گفتن
عیب پیدای خویش پوشاندن
بهر یک مشت آرد، بر سر خلق
آسیا چون زمانه گرداندن
گویمت شرط نیکنامی چیست
زانکه این نکته بایدت خواندن
خاری از پای عاجزی کندن
گردی از دامنی بیفشاندن
----------------------------
صاف و درد
غنچه ای گفت به پژمرده گلی
که ز ایام، دلت زود آزرد
آب، افزون و بزرگست فضا
ز چه رو، کاستی و گشتی خرد
زینهمه سبزه و گل، جز تو کسی
نه فتاد و نه شکست و نه فسرد
گفت، زنگی که در آئینهٔ ماست
نه چنانست که دانند سترد
دی، می هستی ما صافی بود
صاف خوردیم و رسیدیم به درد
خیره نگرفت جهان، رونق من
بگرفتش ز من و بر تو سپرد
تا کند جای برای تو فراخ
باغبان فلکم سخت فشرد
چه توان گفت به یغماگر دهر
چه توان کرد، چو میباید مرد
تو بباغ آمدی و ما رفتیم
آنکه آورد ترا، ما را برد
اندرین دفتر پیروزه، سپهر
آنچه را ما نشمردیم، شمرد
غنچه، تا آب و هوا دید شکفت
چه خبر داشت که خواهد پژمرد
ساقی میکدهٔ دهر، قضاست
همه کس، باده ازین ساغر خورد
گردآوری: لیلا سرپرست پور ـ آفتاب
وبگردی
- الی گشت
- esfahanahan.com
- رستاک شلف،انواع قفسه های فلزی فروشگاهی
- خرید وب مانی
- تور استانبول
- اموزش فارکس
- سرویس خواب دو نفره ساحل چوب
- بلیط هواپیما
- سرور مجازی بورس
- کاتالوگ
- مزایده خودرو
- پرداخت شهریه دانشگاه
- پلی الکترولیت
- دانلود آهنگ ارشاد
- طراحی سایت تبریز
- طراحی پورتال سازمانی
- خرید فالوور واقعی فعال
- هزینه معلم خصوصی ساعتی چند؟
- گاز صفحه ای تکنوگاز
- شیرآلات
- خرید کت شلوار دامادی ال سی من
- گاز رومیزی
- کارتون دوبله فارسی
- تور مسکو سن پترزبورگ
- تعمیرکار کرکره برقی
- کاندوم اکسپرس
- vamezdevaj
- شیر قهرمان
- آموزش بورس
- لوله مانیسمان
- تعمیرکار درب ریموتی پارکینگ
- خرید فالور ارزان
- درمان ریزش مو زنان
- خرید سرور hp
- اجاره وثیقه
- اجاره سوله در جاده مخصوص کرج
- سوالات آیین نامه اصلی
- مجله سرگرمی فانیبو
- رسام سرور
- خرید سرور مجازی
- اخبار جدید سهام عدالت
- تعمیرکار جک پارکینگ
- پارتیشن اداری
- خرید ملک در ترکیه
- سالن عقد شیک
- ترجمه مقاله
- بلیط استانبول
- مجله سفر و گردشگری
- آموزش طراحی لباس
- روشویی کابینتی
- رم سرور اچپی - قیمت رم سرور اچپی
- قیمت پارتیشن شیشه ای
- بهترین آهنگ های ایرانی
- الکترود جوشکاری آذرجوش
- مزایده ایران خودرو
- خرید از ebay
- بلیط استانبول
- تبلیغات چریکی
- هارد سرور اچپی - خرید هارد سرور HP
- رپورتاژ آگهی
- قانون جذب
- سوالات آیین نامه اصلی
- چاپ سی دی
- فروشگاه اینترنتی
- خرید یوسی پابجی موبایل
- آینه کاری
- دانلود فیلم جدید
- تعمیرکار درب اتوماتیک
- بخاری گلخانه
- دوره فارکس
- سایت ترجمه
- آموزش تعمیرات موبایل
- آموزش تعمیرات برد
- ردیاب
- شیرآلات قهرمان
- اجاره وثیقه
مطالب مرتبط
- قیصر امین پور
- وحشی بافقی ـ گله يار دل آزار
- فروغالزمان فرخزاد
- نیما یوشیج (۱۲۷۶- ۱۳۳۸)
- شاعر معاصر، فاضل نظری
- شاعر پرآوازه، اخوان ثالث
- شعر عاشقانه از مولانا
- گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست!
- فریدون مشیری، شاعر نام آشنای ایرانی
- اشعار کوتاه زیبا از زنده یاد حسین پناهی
- شعر پاییزی نیما یوشیج، پدر شعر نو
- رهی معیری؛ غزل سرای معاصر
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است