امروز ۱۷ شهریور ماه ـ همزمان با سالروز تولد رسول ملاقلیپور کارگردان سینمای ایران است. ملاقلیپور که سال ۱۳۳۴ در منطقه رباط کریم به دنیا آمد، ۱۵ اسفند ماه ۸۵ در آستانهی …
امروز ۱۷ شهریور ماه ـ همزمان با سالروز تولد رسول ملاقلیپور کارگردان سینمای ایران است.
ملاقلیپور که سال ۱۳۳۴ در منطقه رباط کریم به دنیا آمد، ۱۵ اسفند ماه ۸۵ در آستانهی پنجاه و دو سالگی از دنیا رفت و حال اگر بود به ۵۶ سالگی وارد میشد. ملاقلی پور سینما را حرفهاش میدانست و میگفت: «از این طریق دارم زندگی میکنم و دیگر اینکه میخواهم دغدغههای فردی خودم را با ذهنیتی که دنبالش هستم در آستانه نیم قرن زندگی در سینمایی که انتخابش کردم بیاورم.» به گزارش ایسنا این کارگردان چند سال قبل در گفتگویی دربارهی دوران کودکیاش و آشنایی با تصویر گفته بود: «اولین کارهای تصویریام مربوط به سالهای دبستان و دبیرستان است که نقاشی میکردم. دوست نقاشی داشتم به نام فرهمند. بعدها نوازندهی خوبی شد مرا با کار نقاشی آشنا کرد. بعد هم که به رسم بچههای پایین شهر یا لب خط میرفتم، سینما فیلمی میدیدم و میآمدم برای بچهها تعریف میکردم. بعضی وقتها پولهایمان را جمع میکردیم هفتتیر پلاستیکی و کلاه وسترن میخریدیم تا عکاسهایی که میآمدند به محلهها از ما عکس بگیرند. کم کم یک دوربین عکاسی گیرم آمد و شروع کردم به سبک فیلمهای آن دوران از دوستانم عکس گرفتن. با شروع زمان انقلاب به طور جدی به کار عکاسی علاقهمند شدم. در آن دوران بعضی مساجد عکسها را جمعآوری میکردند و مثل نمایشگاه روی تابلو میزدند. بعد از انقلاب در چند نشریه به عنوان خبرنگار و عکاس مشغول به کار شدم و با تاسیس حوزهی هنری رفتم آنجا که کار عکاسی و لابراتوار بکنم. هفت هشت نفری آنجا جمع شده بودند که من رفتم. نفر هفتم یا هشتم در خیابان فلسطین شمالی ساختمان دو طبقهای بود و من آنجا کار عکاسی و چاپ عکس رنگی وسیاه و سفید میکردم که کمکم چشمم افتاد به کشوی یکی از فایلها که در آن یک دوربین ۱۸ فریم بولکس بود.
آن موقع بسیاری از تکنیکهای عکاسی را تا حدی که اشباع میشوم میدانستم، نه آنقدر که اشباع شوم. نه آن حد که کامل باشم؛ چون عکاسی خودش دنیایی است، بهخصوص لابراتوارش. ولی احساس میکردم که یک چیزهایی من را به آن دوربین وسوسه میکردم نه میدانستم بولکس چیست و نه میدانستم ۱۸ فریم یعنی چه. به آقایی که مسوول بخش بود گفتم اگر میشود به من اجازه بدهید تا برای خودم یک حلقه فیلم بخرم و از این دوربین استفاده کنم. گفت نمیشود، باید تحصیلات آکادمیک داشته باشی. باید بروی یاد بگیری تا بتوانی از این استفاده کنی و من هرچه اصرار کردم او موافقت نکرد. نتوانستم تحمل کنم جذبهی این دوربین برایم به حدی بود که یک شب از دیوار حوزه بالا رفتم، شیشهی لابراتوار را شکستم و دوربین را برداشتم، یک حلقه فیلم سوپر ۸ هم از خیابان بلوار خریدم و.....» فیلمهای کوتاه «شاه کوچک»، «فتحالمبین»، «سقای تشنه لب» و فیلم های سینمایی «پرواز در شب»، «بلمی به سوی ساحل»، «افق»، «سفر به چزابه»، «تا آخرین نفس»، «کمک کن»، «قارچ سمی»، «مزرعه پدری»،«هیوا»، «نسل سوخته» و «میم مثل مادر»از جمله آثاری هستند که از ملاقلی پور به یادگار مانده است.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است