̎رومئو̎ (دیکاپریو) که نسبت به رفتارهای عموزادههایش، مونتاگیوها، بیتوجه است، وقتی در پایان یک ضیافت بسیار خشن در مییابد ̎جولیت̎ (دینز) که دلباختهاش شده یک ̎کیپولت̎ است، کینه و دشمنی دو خاندان ریشه تمام نگرانیهایش میشود. او بر حمایتهای دوست یاغیاش، ̎مرکوشیو̎ (پرینو جونیر) ـ با پیآمدهای خطرناکش ـ و ̎پدر لارنس̎ (پست لتویت) به شدت حساب میکند. ̎رومئو̎ تبعید میشود و ̎جولیت̎ نیز مجبور میشود با ̎پاریس̎ متین و موقر (راد) ازدواج کند...
● چهار سال پس از فقط تالار رقص (۱۹۹۲) لورمان فراتر از مرزهای زادگاهش، استرالیا، سعی میکند دو گام بلند را با هم بردارد. از یکسو جایگاهش را در آمریکا و برای فیلمسازی در هالیوود محکم کند و از سوی دیگر بهعنوان یک فیلمساز جنجالی و البته غیرعادی خودش را مطرح کند. اینچنین است که در اوج بازسازی سنتی درامهای شکسپیر توسط فیلمسازان مختلف که در رأسشان کنت برانا قرار داشت، لورمان، رومئو و جولیتی میسازد که بیشتر شبیه فیلمهای آلیور استون و مارتین اسکورسیزی است تا یک اقتباس از آثار شکسپیر. این البته نقطهٔ آغازی بر بازسازیهای مدرن هالیوود نیز هست و بعدتر این روند با فیلمی مثل هملت (مایکل آلمریدا، ۲۰۰۰) پیگرفته میشود. آنچه فیلم لورمان را بیش از پیش شاخص میکند، تأکید او بر ویژگیهای دنیای مدرن است. نقش رسانهها در شکلگیری درگیری که از همان صحنهٔ نخست آغاز میشود و جایگزینی اسلحه با شمشیرهای سنتی انگلیسی از جملهٔ این تغییرات است. فیلم بازیهای روانی دارد؛ دیکاپریو با این فیلم پیش از بدل شدن به یک ستارهٔ میلیونی نشان میدهد که توان حضور در هالیوود را دارد و دینز همانند همیشه یک مکمل ایدهآل برای بازیگر مرد مقابش است.