پاریس، سال ۱۷۷۰. ̎بومارشه̎ (لوشینی) نمایشنامهنویس، حقوقدان و مخترع فرانسوی، که در مقام قاضی علیه ̎پرنس دوکنتی̎ (پیکولی) و به نفع مردی تهیدست رأی داده، خود به دادگاه کشیده میشود. او در دادگاه، فساد اعضاء پارلمان را برملا میکند و از حقوق و اختیاراتش محروم میشود. زن جوانی به نام ̎ماری ترز̎ (کیبرلن) به او اظهار علاقه میکند و همسرش میشود. ̎لوئی پانزدهم̎ (سرو)، ̎بومارشه̎ را در مقابل انجام مأموریتی جاسوسی در انگلستان میبخشد. اما شاه میمیرد و ̎بومارشه̎ در بازگشت دستگیر میشود. سپس به پاریس میرود و نمایشنامهٔ ̎آرایشگر سویل̎ را مینویسد. نمایشنامهٔ بعدی او، ̎عروسی فیگارو̎ پس از اجراء یکی از عوامل برپائی انقلاب فرانسه میشود...
● فیلم برمبنای نمایشنامهای از گیتری، نمایشنامهنویس و فیلمساز قدیمی فرانسوی ساخته شده و از حیث ساختار اپیزودیک و مجلل بودن، آثار او را یادآور میشود. همچنین از نظر هزینهٔ سنگین، استفاده از بازیگران فراوان و تأکید بر تئاتر به سیرانو دوبرژراک (ژان پل راپنو، ۱۹۹۰) شباهت دارد. بخش عمدهای از بار فیلم بر دوش لوشینی است که شخصیتی جذاب و سنتشکن ارائه میدهد. ̎بومارشه̎ در عین داشتن ارزشها و ویژگیهای انسانی، فرصتطلب و هوسباز هم بوده است. اما لوشینی سمپاتیکتر از ̎بومارشه̎ واقعی مینماید.