"گوپی" (تاپان چاترجی) پسر بقال فقیریاست که به استعداد موسیقی خود اطمینان دارد. روزی چند روستائی مکار او را متقاعد میکنند تا هنگام صبح در بیرون از کاخ شاه (دوت)، آواز بخواند. در نتیجه شاه "گوپی" را تبعید میکند! "گوپی" سرگردان در جنگل، با طبالی بهنام "باگا" (گهوش) آشنا میشود که او را هم از روستایش برون کردهاند. آنان در کنار هم آواز میخوانند و ناگهان سلطان ارواح ظاهر میشود و سه آرزویشان ـ داشتن لباس و غذا، دمپائی جادوئی و قدرت سحرانگیز موسیقی ـ را برآورده میکند. "گوپی" و باگا" در مسابقه موسیقی شهر شوندی پیروز میشوند و بهعنوان نوازنده به دربار راه مییابند...
٭ فیلم براساس افسانه پریانی نوشته پدربزرگ ری ساخته شده و از جنبه بصری متفاوت از سبک مرسوم آثار کودکان و نوجوانان است؛ افسانه پریانی که البته بیشتر مناسب بزرگسالان است، بهخصوص در بخش دومش طنزی به سبک "سفرهای گالیور" درباره حماقتهای جنگ ارائه میدهد. بخش اول فیلم نمایانگر توانائی غریزی ری در قصه گوئی و مهارت غیر منتظره او برای نمایش جزئیات سوررآلیستی است. تلفیق مناسب کمدی و عنصر غافلگیری، جذاب مینماید. عامل وحدتبخش اثر، موسیقی است و ترانههای "گوپی" و "باگا" صرفاً میان پردههای موسیقیائی نیستند، بلکه مراحل اصلی در تکامل روایت را مشخص میکنند. دنباله: سرزمین الماس (ری، ۱۹۷۹).